»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
عاشقی از ما، حمایت از شما
آرزو از ما، عنایت از شما
بی شما لطفی ندارد عاشقی
عاشقی از ما، حمایت از شما
ما و چشم انتظاری، دم به دم
بخشش و جود و سخاوت از شما
ما و یک دل، یک دل درد آشنا
چارهی این درد غربت با شما
صد گره افتاده در کار دلم!
مژدههای سبز رحمت از شما
در دل عاشق، دل شیداییام
این قیامت در قیامت از شما
درد بیدرمان ما از حد گذشت
ای همه لطف و کرامت از شما!
آرزوی جانسپاری با من است
آرزویم را، اجابت از شما
ای امید دل! قرار «نسترن»
درد از ما، یک اشارت از شما
لینک مطلب
از خاک تو کسب آبرو کردم من
با عطر ضریح تو وضو کردم من
تا صید کسی نگردد آهوی دلم
مولای غریب بر تو رو کردم من
****************
آیینه دل درین حریم آوردم
رو جانب روضةُالنّعیم آوردم
نومید از این در نروم می دانم
چون روی به درگاه کریم آوردم
**********************
سحر رفت و فلق شد میهمانش
که خورشید است فرش آستانش
چه شوق انگیز آید از حریمش
نسیم صبحِ اشک زائرانش
شاعر:محمود تاری(تهران)
لینک مطلب
ارمغان سبز
شهر «مرو» آغوش واکن،
میهمان آوردهاند
از بهشت جاودانی،
بوی جان آوردهاند
لالهی سرخی ز گلزار
کرامات خدا
یعنی از: گلزار سبز
بیخزان آوردهاند
آفتابی از مدینه،
شهر عشق و روشنی
نوری از انوار ذات
بیکران آوردهاند
باغ دامان ترا، ای
خطهی پاک خدا!
سرو بالایی زطرف بوستان
آوردهاند
شام یلدای ترا، از
مقدم سبز رضا
روشنیها از دیار
بینشان آوردهاند
بوی گل دارد زمین
و بوی گل دارد زمان
تا نشانی از رخ آن
دلستان آوردهاند
دور مانی تا ابد از
غصه و اندوه و غم
بر سرت، دست خدا را،
سایبان آوردهاند
سوی تو، زیباترین
آیات سبز عشق را
از گلستان محمد، ارمغان
آوردهاند
باورت را، ای دیار
عشق! شهر آرزو!
دستهای گل از بهشت
جاودان آوردهاند
فصل پایان غم است
و بیقراریهای دل
مرهمی بر درد و اندوه
نهان آوردهاند
گریه بس کن. ای دل
بیهمزبان «نسترن»
چاره بر این گریههای
بیامان آوردهاند
لینک مطلب
فضیلت زیارت کنندگان قبر حضرت علی بن موسی الرضا
از امام رضا علیهالسلام روایت شده که حضرت فرمود:
زود باشد که با ظلم و ستم به زهر کشته شوم و در پهلوی هارون الرشید مدفون شوم و خداوند
تربت مرا محل تردد شیعیان و دوستان من قرار دهد، پس هر کس مرا در این غربت زیارت کند
واجب شود برای او که من او را زیارت کنم در روز قیامت و سوگند میخورم به خدائی که
محمد صلی الله علیه و آله را به پیغمبری گرامی داشته، و او را بر همه خلایق برگزیده
است که هر که از شما شیعیان نزد قبر من دو رکعت نماز بخواند حتما روز قیامت مستحق آمرزش
است و خداوند او را میآمرزد و به حق آن خداوندی که ما را بعد از محمد صلی الله علیه
و آله به امامت گرامی داشته است و ما را به وصایت آن حضرت مخصوص گردانیده است سوگند
میخورم که زیارت کنندگان قبر من در روز قیامت گرامیتر از هر گروهی نزد خدا هستند
و هر مؤمنی که مرا زیارت کند و در مسیر زیارت قطرهای از باران روی او بریزد خداوند
جسد او را بر آتش جهنم حرام میگرداند.از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود: از
پسر من موسی علیهالسلام پسری به هم خواهد رسید که نامش موافق نام امیرالمؤمنین علیهالسلام
باشد و او را به سوی خراسان ببرند و به زهر شهید کنند و در غربت او را دفن سازند. هر
کس او را زیارت کند و به حق او عارف باشد حق تعالی به او آنچه را که به آنهایی که پیش
از فتح مکه در راه خدا جان و مال خود را بخشیدند، عطا کند.
لینک مطلب
اول قدم
تا سر به سر کوی رضا باختهایم
با درد و غم عشق رضا ساختهایم
از خویش گذشتهایم در راه خدا
اول قدم عشق، سر انداختهایم
لینک مطلب
سمت مشدما، ایرانیا با قطار میین
یگ وختی یم با طیاره از رو مدار میین
یگ تیپشا، تیوتادرن، مرسدس درن
یگ عدهیم با زن بچه پیکان سوار میین
مردم بری زیارت مولای دین، رضا
از وادی رضا، همگی جون نثار میین
شمع زیاد روشنه هر جا بری مراد
دورش تموم زوارا پروانهوار میین
تهرونیا که شهر مشد مال خود شایه
از رشت و اردبیل میین، از شهسوار میین
از گوشه موشههای وطن همه جاش میین
از اصفاهون و شیراز و از هر دیار میین
از شرق و غرب و از جنوب و از سوی شمال
عشق امام رضا درن، امیدوار میین
اینجه بری زیارت مولای هشتمین [1] .
ثامن امام سلسلهی هشت و چار میین
یگ عدهیم به ترمینال و گاراجا مرن
تو اتوبوس میشینن و بیاختیار میین
یگ وخ دیدی ماشینگه از رای هراز امد
از آب علی و آمل و دریا کنار میین
یگ شوفرم میبینی که از رای قدیم مره
از دامغون و میامی و از سبزوار میین
القصه ای یره همی ساخ هی میین میین
با قوم و خویش و همسده، خواهر برار میین
اینشالا همهشا به سلامت بیین برن
زنده بشن، همیشه به ای روزگار میین
مشهد ترافیک ادمه، بس شلغ مره
همه بری زیارت و گشت و گذار میین
لا حول و ان یکاد و ماشالا مگم همهش
چیشمام که شور نیست، با ایل و تبار میین
اهل مشد که زوارا ره خیله دوس درن
زوارایم زیارت و دیدار یار میین
از حولیشا تمیز میین و واز تمیز مرن
انگار به حولی خودشا میین، بر قرار میین
اینشالا که خیال زیارت درن، کوجا
فکر تجارتن بری کار و بار میین؟
لینک مطلب
بگم از کوجای مشد، چمدنم
ای قد گفتنی هس که مو نمدنم
سزاواره که اول از هو بگم
ازو ضامن بره آهو بگم
نهم آستان، سرور هشتمین
امام مبین، قبلهی هفتمین
علی بن موسی، امام رضا
که تسلیم شد بر رضای خدا
ز مشرق که خورشید سر در کنه
دو گلدستههاشه منور کنه
هوا از فلق نور پاشون مره
به خشت طلا پرتو افشون مره
سر گنبدش بیرق افراشته
به پا پرچم ایرونر داشته
منور بود سر به سر گنبدش
زند بوسه خورشید بر گنبدش
تتق میکشد تا دل آسمان.
چراغان و نور علی نور آن
ستیغ شفق از افق نیش زد
دل دشمن دین ره آتیش زد
به قربون ایوون و طاقش مرم
مو حیرون طاق و رواقش مرم
او سقاب خانهی طلاشه ببین
نگاک یره، کفتراشه ببین
نقرخنهچی، کوس وسرنا دره
ددر دردرش ذکر مولا دره
همه خلق هستند دربون او
او که دربونه، جون به قربون او
تو مهمون خنهش خوردنی هس تیار
خورشت و پلو، دیگها رفته بار
به زوار خوراک بهشتی مدن
اگر یگ دو ملیون بیین، سیر مرن
بلمبن پلو با خورش رنگ رنگ
که کلهت ز عطرش بره منگ و دنگ
به پابوس مولای هشتم همه
ز تبریز و کرمان و از قم همه
ز یزد و ز شیراز و از اصفهان
ز رشت و ز ساری و مازندران
ز تهرون و بندر زیارت میین
سراسر از ایرون، جماعت میین
مخی سمت راه خراسون بییی
با طیاره قبراق و آسون مییی
بشین مین طیاره از رو هوا
به مشهد برای زیارت بیا
بیا جت بوئینگر سوار رو عمو
نخواستی، سوار قطار رو عمو
اگر یگ وسیلهی سواری دری
یاواشتر بیا تا که سالم بری
اجیر باش و رانندگی کن یاواش
برو یگ کم تند، اما به جاش
ماشین ره چک و کنترل کن یره
که اخلاق تو، قاطی پاطی نره
علائم چو دیدی، خبردار باش
پلیسای ره را تو همکار باش
اتوبوس هم مرکبی راحته
که سرویس او از روی ساعته
پلیس رهش مهر دفتر زند
که سرعت مبادا ز وی سر زند
مو و مشدی محمود و کل مندلی
اتوبوس گریفتیم سه تا صندلی
اتوبوسما بود زوار تور
رسندک مشد ماره از راه دور
خلاصه تو با هر وسیله مییی
یقینا که بیشیله پیله مییی
تو زواری و التماس دعا
الهی که هر سال بییی شهر ما
بچسبن دو دستانه بر دامنش
بچین دانه چون مور از خرمنش
به الله وردی که بود کور کور
عطا کرد مولا دو چشم بلور
بهشت برین، جای فردوسی است
سخنور ابوالقاسم توسی است
نگه کن به فردوسی و شهر توس
همان شاعر رستم و اشکبوس
که داد سخن داده در هفتخوان
تومقصود ازین هفتخوان را بدان
که رستم بریده سر دیو را
زده بر زمین پیکر دیو را
بکش دیو نفس سفید و سیاه
کند نفس اماره حالت تباه
چه خوش گفت فردوسی راد مرد
همان شاعر صحنهساز نبرد
«از اندیشهی دیو باشید دور
گه رزم دشمن مجویید سور»
به شهنامه این گفته فرموده است
ز دیو درون مقصدش بوده است
به نفس پلیدت زوربار باش
به دنبال ایمون و کردار باش
به یک رنگ آی و مشو هفت رنگ
مقاوم به سختی، مدافع به جنگ
بکن پنجهها نرم با مشکلات
الهی به قربون قد و بالات
گذر کن تو از هفتخوان هوس
قضا هر چه قسمت کند، هست بس
مک ای قذر فکر مرغ و کره
که هر جور بشه، زندگی طی مره
خدا ره شکر کن که تافتون درم
که نونر به میخا دلنگون درم
خراسون فراوونی نعمته
به مولا، داداش معجز حضرته
قلی نادر آقایه اهل کلات
که تاریخ از جرأتش منده مات
ببین موزه شه، چارقاشه ببین
سلاح و لباس و کلاشه ببین
تبرزین و شمشیر و زوبین دره
روی اسبه، دستش تبرزین دره
تبرزین به دست و جلودار بود
همهی زندگیش رزم و پیکار بود
گیریفتک ز شاممد هند، باج
کوه نور و دریای نورر خراج
به دشمن بجنگید و پیکار کرد
قطرها ره شمش طلا بار کرد
ز شیخ طبرسی، فقیه یقین
خبرگیر و آرامگاهش ببین
تماشا بک مدفن پاک او
تو الحمد خوان شو سر خاک او
پالوندوز، آن پیر شیخ بها
که شیخ بها دید ازو نکتهها
به دور حرم مدفن پاک اوست
به کشکول بین، کیمیا خاک اوست
غلامان مولای جود و جواد
اباصلت هستند و خواجه مراد
مسلمان آزاده، خواجه ربیع
جلای وطن کرد و کاری بدیع
نه با دوستانش سر و کار داشت
نه با دشمنان قصد پیکار داشت
بخام دیدنیها ز مشهد بگم
تمومی ندره، زیادی مرم
جغرق و ابرده با شندیز برو
کوسنگی که رفتی تماشا بکو
توستون فراوون ما ییلاق درم
زمستون که رف، و از قشلاق درم
تو از پارک ملت به بالا برو
به هر سو برای تماشا برو
بگیر از رفیقان سراغ بهشت
سفر ساز کن سوی باغ بهشت
وکیلش در و دشت آباد کرد
چمنزار تفریح بنیاد کرد
ز مشهد به شهر نشابور مرم
ما یگ بیست و چار فرسخ دور مرم
خم کوچه آن مولوی مانده بود
که عطار، هفتم درش را گشود
همان هفت باب و در شهر عشق
گشود و رسید آن سر شهر عشق
صفا ده دل خویش از سیر او
بیا و بخوان منطق الطیر او
ز وحدت تو لبریز کن جام را
ببین خیمهی قبر خیام را
به قصری که بر چرخ پهلو زده
شده فاخته، بانگ کوکو زده
دم از بی وفائی دنیا زند
به دنیا و دنیا طلب پا زند
علیم است و دانشور است و حکیم
حکیم ریاضی به حکمت علیم
شکوفه ببارد به قبرش بهار
خودش گفته خاکم شود لالهزار
مؤدب سرخاک این عارفان
ثناگوی باش و دعایی بخوان
به سبک حماسی روی این بود
که اشعار چاکر ملمع شود
گهی لهجهای، گه کلاسیک مگم
محلی بگم، شعر انتیک مگم
به سوغات دارند یاران نیاز
بخر مهر و تسبیح با جانماز
مشد دیزی خوب سنگی دره
به هر کاره، چارجور خورش بار مره
دره طرقبه ما چلو صاف کن
چلو صاف کن، ترکهی ارغوان
به لهجهی مشد، سله گفته مره
سبد هم چلو صافی عنوان داره
توی هر خنه دار قالی درن
به خوش نقشگی کار عالی درن
مصور کنه قالی از پود و تار
گل و بلبل و مرغزار و بهار
برار رفیق مو حاجی صمد
بری چوپونا ساخته چوخی نمد
هنوزم نمد مالیه کار او
نگاک ببین گرمه بازار او
برو خطهی تربت و قاینات
که کاشتن گل زعفرونره برات
ز عطرش مشام جونت تازه یه
ولی خوردن او به اندازه یه
کشاورزی از خاک ایران ما
به بار آورد شمشهای طلا
مشد سوغاتیهای فراوون دره
متاع گیرون، جنس ارزون دره
برارجان، تو کمتر شیش و بش بک
بیا فکر عناب و کشمش بک
زرشکم پلوره سزاوار هس
ازی خوردنیها به بازار هس
تماشاک، شاخ نباتر ببین
تو پاتیل حب حیاتر ببین
پتیل نخ کشیده، شکر رخته توش
اتیش زیرش و استاکار رو به روش
مدرن ز خلق خدا پوستین
درازتر نره دستت از آستین
به جاش، کلچه پوستینی سوغات بخر
بری قوم و خویشات و بابات بخر
قلم از دهانش زبان درکشید
می از جام شعر و سخن سرکشید
کویر سخن خشک و من شرمسار
دوانم چنان اشتر بیمهار
به هر جا در ایران بود اوستاد
به شاگردیاش ازغدی گشته شاد
لینک مطلب
مشد ما عجب صفای دره
کعبهی دل، امام رضای دره
حجت حق، غریب وادی توس
چه وجودی، چه کیمیای دره
گنبد و ایوون طلاره ببین
جفت گلدستهی طلای دره
درچهی دل ره واکن از باطن
هی نگا کن خوش نگای دره
حج اکبر، طواف مرقدشه
عرفاتی دره، منای دره
سعی بین صفا و مروه بکن
سعی بین حرم، صفای دره
ولی المرشد از ره ارشاد
چه حریم و چه خانقای دره
کوس و سرنای نقرخنهی آقا
سحر و شوم عجب صدای دره
هر که از حادثات تنگ امده
به مشد، ملجأ و پنای دره
هدف تیر عشق کن دلته
دل تو گر که مدعای دره
هر دلی جاش پیش حضرت نیست
ادم دل شگسته جای دره
سرمهدون پور کن از غبار رهش
دیده حاجت به توتیای دره
بری چشم کور مادرزاد
توتیای رهش شفای دره
الغرض، بهر درد بیدرمون
مین دارالشفا، دوای دره
شتر از زیر کارد قصابی
گفت رفتم، شتر خدای دره
صاف امد پوشت پینجرهی حضرت
مدنیس ضامن بقای دره
صحبش رفت فراش آقا
کی دیگه حرف و ادعای دره؟
شتره تو باغ ملک آباد
مچره، مسکن و سرای دره
به! عجب آق شتر سعادت داشت
چه قذر ارج و خونبهای دره
بله هر کس که از ره اخلاص
امد اینجه، نیش نوای دره
یوسفم از بری خودش به مشد
ندره پا و دست و پای دره
لینک مطلب
امشب که گلی نجمه به بر آورده
بر سینه ی عرشیان شرر آورده
گویند به گوش هم در افلاک و زمین
حق حضرت زهرای دگر آورده
لینک مطلب
عزیز فاطمه (س) جانم فدای قلب مغمومت
فدای آن جمال پشت ابر غیب، مکتومت
عزای جد تو بر پاست دعوت میکنیم
از تو
بیا در مجلس اهل عزای جد مظلومت
لینک مطلب