»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
عنایت حضرت امام رضا به سلمانی
در مدت توقف حضرت رضا علیهالسلام در شهر نیشابور
روزی امام وارد حمام شد. سلمانی برای تراشیدن سر مبارک آن حضرت به حضور معرفی شد و
شروع به کار کرد. در خاتمه امام توجهی به سنگ دست وی نمود و سنگ به طلا تبدیل شد. سلمانی
گفت: یا بن رسول الله، من از شما طلا نمیخواهم، تقاضای دیگری دارم.
فرمود: آنچه میل داری بخواه
عرض کرد: در آن وقتی که ملک الموت برای قبض روح
من حاضر شود، فراموشم نفرمایی.
امام فرمود: طلا را بردار، قول میدهم که هنگام
مردن هم تو را فراموش نکنم.
روزی حضرت در مجلس مأمون خلیفهی عباسی بود در حالی
که کلیهی وزرا و رجال مملکت اطراف او بودند. یکباره صدای حضرت را شنیدند که فرمود
لبیک، و امام را ندیدند، به فاصلهی مدتی کم دیدند که حضرت روی مسند نشسته است. مأمون
عرض کرد: یا بن رسول الله، کجا تشریف بردید؟
فرمود: در راه که میآمدم، مرد سلمانی در شهر نیشابور
از من خواست که هنگام مرگ کنار او حاضر شوم، من هم به او قول دادم. اکنون در این مجلس
صدای او را شنیدم که در حال احتضار بود و مرا میطلبید. به وعدهی خود وفا کردم، کنار
بسترش رفتم و سفارش او را به ملک الموت نمودم.
لینک مطلب
گل شقایق گلزار مصطفاست، رضا
به راه سبز هدایت، چراغ ماست، رضا
شکوفهای ز گلستان سبز زهراییست
صنوبری ز بهاران مصطفاست، رضا
در آسمان زلال ولایت علوی
چه تابناک! چه زیبا! چه دلرباست، رضا
به بحر عشق، یکی گوهر فروزنده
به بحر علم، یکی در پربهاست، رضا
امام آینههای همیشه نورانیست
زلال آینهی حقنما، رضاست، رضا
حضور چشمهی خورشید عالمافروز است
کرامتی ز کرامات کبریاست، رضا
سرود سبز خدا، بر بسیط عالم خاک
حضور عشق به خلوتگه دعاست، رضا
زان نسل سرخ شقایق، نسل باران است
و از تبار شهیدان کربلاست، رضا
تمام باور ما سبز از کرامت اوست
یگانه در کرم و بخشش و عطاست، رضا
کدام واژه تواند به وصف بنشیند
که خود ستایش و خود مدح و خود ثناست، رضا
قسم به عشق! دلم در هوای پرواز است
که چارهساز دل با غم آشناست، رضا
بیا به بزم گل و آفتاب، روآریم
پناه غمزدهی زار بینواست، رضا
به سمت آینه روکن. دل شکستهی من!
به دردهای دلخستگان، دواست، رضا
نرفت کس ز درش ناامید، ای دل من!
امید خاطر غمگین مبتلاست، رضا
بخوان سرود رضا «نسترن» چو میدانی
به نغمههای زلال تو، آشناست، رضا
لینک مطلب
شعر زلال آبی دریا را، در وسعت نگاه تو میبینم
زیباترین بهار شکوفا را، در وسعت نگاه تو میبینم
خورشید میدرخشد و میتابد، از مشرق زلال نگاه تو
صبح امید روشن فردا را، در وسعت نگاه تو میبینم
ای باور همیشهی رؤیایی! گل آیهای ز راز شکوفایی!
آیینهی زلال تماشا را، در وسعت نگاه تو میبینم
یک لحظه هم، دو دیده نمیگیرم، از آسمان روشن چشمانت
یک آسمان حضور تمنا را، در وسعت نگاه تو میبینم
در سایهسار روشن چشمانت، بارانی از حضور خدا جاریست
من قدرت خدای توانا را، در وسعت نگاه تو میبینم
تو، از تبار سبز بهارانی، از نسل سرخ آینهدارانی
رنگین کمان باور گلها را، در وسعت نگاه تو میبینم
آرامش است، آنچه که میبارد، از آیههای آبی ایمانت
آرامش تمامی دنیا را، در وسعت نگاه تو میبینم
دست نیاز و درگه ولایت، ای روشنای خلوت شبهایم
شور و شرار و شوق و تولا را، در وسعت نگاه تو میبینم
جام جهان نماست نگاه تو آرام و سبز و ساده و رؤیایی
آبیترین کرانهی دریا را، در وسعت نگاه تو میبینم
لینک مطلب
تا به درگاه رضا دست تولا داریم
خاطری فارغ از اندیشهی دنیا داریم
باوری سبزتر از روح همه آینهها
لحظههایی چه فروزنده و زیبا داریم!
غرق نوریم که نورش همه دم بر سر ماست
جان پرنور و دلی پاک و مصفا داریم
چون کبوتر به هوای حرمش در پرواز
خاطری سبز از این سیر و تماشا داریم
از همه دار و ندار و همه بود و نبود
یک دل شیفتهی عاشق شیدا داریم
هر چه شادیست نصیب دل شیدایی ماست
سرپناهی ز کرامات رضا، تا داریم
به دو عالم نفروشیم غباری ز درش
تا که در سایهی لطف و کرمش، جا داریم
بیقراریم و سر از پا به خدا! نشناسیم
تب و تاب از رخ خورشید دلارا داریم
قسمت ما به جهان، عشق گل روی رضاست
هر چه داریم، ز مهر گل زهرا داریم
بهر بیماری دل، چاره ازین در جوییم
که شفابخش طبیبی، چو مسیحا داریم
سر نهادیم به راه و دل و جان در قدمش
غم ایام نداریم و رضا را داریم
شرط انصاف نباشد گله از دولت عشق
گرچه از داغ غم عشق، شررها داریم
روحمان سبزترین پنجرهی رو به خداست
نه غم بیکسی و نی غم فردا داریم
شاد و آزاد و سبکبال و رهاییم همه
«نسترن» تا به دوش دست تولا داریم
لینک مطلب
بــاز عــنـایــت شــده لـطـف خـدا
باز شــدم زائـــر کـــوی رضــــا
هـمچـو کبوتر به سویش پر زدم
در حـرم و روضــه مــولا رضـا
رفـتـم و دیــدم کـه بـه چشمان تر
گــرد رواقــش هــمــه در الـتجا
صـحـن و سرای شه اقلیم عشق
طـعــنـه زنـد بـه جاه عرش علا
بــه یــاد یـاران و عـزیـزان همه
در آســتــان او شـــدم در دعـــا
بـــارخــدایــا شـه مـلـک طـــوس
تو بگذار از ما و بپوشان خـطـا
«حیاتی» از خالق سبحان بخواه
طـواف و حـج و نـجـف و کربلا
لینک مطلب
بانام رضا به سینه ها گل بزنید
وز اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود هر زمانی که گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
لینک مطلب
باز امشب بی قراری می کنم
مستم امّا هوشیاری می کنم
باز امشب غرق شور و مستی ام
می ننوشیده به اوج هستی ام
اختیار عقل از کف داده ام
در صف باده کشان افتاده ام
تا که لطف ساقی ام شامل شود
مستی ام با جام او کامل شود
ساقی من ساقی جام ولاست
گوشه میخانه اش دار شفاست
باده اش را حاجت پیمانه نیست
عاقلان را ره در این میخانه نیست
ساقی من با خدا هم خانه است
هرکه از او دم زند دیوانه است
عالم امکان طفیل هستِ اوست
گردش شمس و قمر در دست اوست
دست او مشکل گشایی می کند
سینه ها را کربلایی می کند
چهره او مظهر یاهو بود
یک نگاهش ضامن آهو بود
در حریمش هرکه رفته حاجی است
زائرش را در قیامت ناجی است
هرچه می گویند از او بی خاتمه است
کار مدح او فقط با فاطمه است
مدحت من مدحتی بی جا بود
قطره کی هم بازی دریا بود
الغرض امشب شب میلاد اوست
دیدگانم چلچراغ یاد اوست
گل بیفشانید جانان آمده
یوسفی دیگر زکنعان آمده
نور یزدان از جبینش منجلی است
کنیه اش باشد رضا،نامش علی است
لینک مطلب
بهترین آغاز، نام «کردگار»
قدرت بیانتهای پایدار
برفراز آرندهی این آسمان
قادر دانا، عزیز مهربان
بر زمین و آسمان، فرمانروا
ذات پاکش را، ستایشها، سزا
در کرامت، در سخاوت بینظیر
عاشقان را یار و ما را دستگیر
مدح و تسبیح و نیایش، آن او
دیدهی حق باوران، حیران او
«مصطفی» آیینهی ذات خدا
خلق را تا رستگاری، رهنما
«مصطفی» دین خدا را رهبر است
راه سبز عشق را، روشنگر است
با «علی» راه خدا را یافتیم
خلوت آیینهها را، یافتیم
با «علی» سرشار نور باوریم
با ولایش بر همه عالم سریم
«فاطمه» گلواژهی دیوان عشق
لالهی پروردهی دامان عشق
آفتاب روشن صبح امید
روزگاران، بهتر از زهرا ندید
«فاطمه» بانوی سبز قصهها
روشنی در خلوت شبهای ما
مادر آلالههای روزگار
از تبار عشق از نسل بهار
در «حسن» حسن خدا را دیدهایم
جلوههای کبریا را دیدهایم
در دریای کرم، بحر سخا
رهبر راه هدایت، «مجتبی»
ما حسینی سیرت و حق باوریم
آیههای عشق را میپروریم
تا «حسین» و کربلا داریم ما
حرمتی بیانتها، داریم ما
قاصد صحرا، امام لالهها
وارث گلهای سرخ کربلا
«حضرت سجاد» «زین العابدین»
رهنمای راه عشق و راه دین
یادگار راستین خیمهها
خلوت سبزش، پر از عطر دعا
«حضرت باقر» امام پنجمین
نور علم و معرفت، کان یقین
راه علم و راه دین را، رهگشاست
پنجمین آیینه از آیینههاست
مکتب ما را که شیعه پرور است
«صادق آل محمد» رهبر است
کوکب رخشندهی برج ولا
لالهای از لالهزار مصطفی
مقتدای عاشقان راستین
«حضرت کاظم» امام هفتمین
راه سبز اوست، راه بندگی
روشنی دارد زنورش، زندگی
با «رضا» در اوج پروازیم ما
محرم خلوتگه رازیم ما
تا پناه عاشقان باشد «رضا»
بر در دیگر نیاریم التجا
ترجمان بخشش و یاری، «جواد»
آیهی ایثار و دینداری، «جواد»
آسمان علم و دین را، اختر است
رحمت و فضل خدا را، مظهر است
تا به راه عشق، «هادی» رهنماست
در ره غیر خدا بودن، خطاست
مردی از نسل بهار و روشنی
سایهسارش، سایهسار ایمنی
اختر رخشان برج سروری
سرپناه بیپناهان «عسکری»
لالهی پروردهی باغ خدا
سرو گلزار «محمد مصطفی»
آخرین پیغام سبز روزگار
«حضرت مهدی» امام انتظار
آفتاب روشن آل عبا
ذوالفقارش، راه ما را رهگشا
مژده از صبح ظهورش میرسد
عاشقان! عطر حضورش میرسد
دوستی با آل طاها، عاشقیست
با شقایقهای زهرا، عاشقیست
آل طاها، رمز «یاء» و رمز «سین»
واژههای سرخ قرآن مبین
آفتاب آسمان باورند
راه سرخ عشق را، روشنگرند
عشق، سرفصل کرامات خداست
عشق، ما را رهبر است و رهنماست
عشق، جان را قوت بال و پر است
دل به دست عشق دادن، خوشتر است
لینک مطلب
ای ماه آفرینش! آیینهی خدایی!
در اوج دلفریبی، در اوج دلربایی
خورشید بزم هستی! ای روشنای عالم!
از مهر توست ما را، این نور و روشنایی
عطر بهار رویت، عطر بهار جانها
شادابی دل ما، زان نور کبریایی
ای سبز مثل باران! ای سرخ مثل لاله!
ای مظهر قداست! ای روح پارسایی!
فارغ از این و آنم، تا دل به عشق دادم
دریاب حال ما را، راه نجات مایی
ای آیهی کرامت، یکدم نظر به ما کن
میخوانمت به زاری، میخواهمت کجایی!
ماییم و آرزویی، ماندیم تا برآید
باشد گره ز کار دلهای ما گشایی
تا بر درت نشستیم، از قید خلق رستیم
از بند خلق ما راست، با عشق تو، رهایی
در جان «نسترن» بین آتش ز روی ماهت
ای ماه آفرینش! آیینهی خدایی!
لینک مطلب