»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
بر آستان رضا روی التجا دارم
نظر گشا و ببین التجا کجا دارم
بر این مقام خدا داده افتخار کنم
که در حریم رضا رتبهی گدا دارم
غبار درگه شمس الشموس عین شفاست
برای چارهی هر درد از این دوا دارم
ز صاحبان کرم نیست چشم اکرامم
امید مکرمت از حضرت رضا دارم
مرا چه بیم ضلالت ز کوره راه جهان
که از ولایت او نور رهنما دارم
قسم به تربت پاکش که کعبهی دلهاست
غلام اویم و در خدمتش وفا دارم
ز معصیت نگران و به مهر او خرسند
چه حالتی است که در خوف و در رجا دارم
به مهر آل علی پروریده جان و تنم
عجب که مستم و در قلب کیمیا دارم
ز طوس دل نتوانم گرفت و رفت ولی
به سر هوای تماشای کربلا دارم
ز دل نمیرودم یاد نینوای حسین
که روز و شب ز فراقش چو نی نوا دارم
اگر نمردم و رفتم به آستان بوسش
از این زمانه به آن شاه شکوهها دارم
به رستخیز (مؤید) چو از لحد خیزم
به دست نامه و بر لب رضا رضا دارم
لینک مطلب
خوشا! به حال غریبی که آشنای رضاست
سرش هماره به خاک در سرای رضاست
هزار آینه از نور کبریا دارد
دلی که در هوس روی دلگشای رضاست
ز بعد یاد خدا و رضای حضرت دوست
تمام باور و اندیشهاش، رضای رضاست
به گرد خانه طوافی ز جان و دل دارد
کبوتر دل من تا که در هوای رضاست
زلال نام رضا جاری دعای من است
نماز روز و شبانم به اقتدای رضاست
بدان که بیمددش، بنده را پناهی نیست
پناه بندهی عاشق به التجای رضاست
نیرزد آن که دل و جان به پایش اندازم
نه هر متاع، سزاوار خاک پای رضاست
اگر نصیب ز دور زمان، مرا شادیست
کمال مرحمت و بخشش و عطای رضاست
برای خاطر سبزش ترانه میخوانم
صفای خاطرم از عطر جانفزای رضاست
گره به بال من افتاده و دلزارم
در انتظار نگاه گرهگشای رضاست
غریب نیستی ای دل! که «نسترن» میگفت:
خوشا! به حال غریبی که آشنای رضاست
لینک مطلب
جان فدای حرمت، یار خراسانی من!
چارهی درد و غم و رنج پریشانی من!
میرسد نغمهات از سبزترین پنجرهها
ای تو آرام دل خستهی توفانی من!
میگدازد دل حسرتزدهی شیدا را
شرر آه من و نالهی پنهانی من
در شب هجر تو، هر لحظه من و آتش آه
اشک داغ غم و این دیدهی بارانی من
کاش! ما را نفسی مژدهی دیدار دهی
بشنوی درد نهانی ز غزلخوانی من
ای زلال نفس سبز تو، آوای بهار!
وقت آن است که آیی، به گلافشانی من!
چشم امید من و لطف و کرامات شما
یاور «نسترن» ای یار خراسانی من!
لینک مطلب
باورم را نور باران کردهای
دیده و دل را چراغان کردهای
با حضورت، ای کمال روشنی!
روی گیتی را درخشان کردهای
ای بهار گلشن آل عبا
باغ دلها را گلافشان کردهای
آمدی از مشرق آیینهها
خاک را آیینه بندان کردهای
شام تار روزگاران را، رضا
روشن از آیات قرآن کردهای
ای قیامت در قیامت، روشنی
باغ هستی را بهاران کردهای
بر سر خوان کرامات رضا
خلق را همواره مهمان کردهای
مرهم آوردی دل بیچاره را
چارهی حال پریشان کردهای
از غم جانسوزت، ای سرو گلستان ولا!
هیچ میدانی، چه با جان کردهای؟
دردهامان را تسلی دادهای
کارهامان را به سامان کردهای
باغ دلهای ز غم افسرده را
از کراماتت گلستان کردهای
«نسترن» را از گل رویت، رضا!
این چنین شاد و غزلخوان کردهای
لینک مطلب
نسیم، عطر گل رویش از کجا آورد؟
که جان غمزده را باز، در نوا آورد
چه شادمانه به ما مژدهی بهاران داد!
چه عاشقانه به ما مژدهی وفا آورد
حدیث زندگی و عمر جاودانی گفت
به آشنا، نفسی بوی آشنا آورد
به شاهدان، خبر از صبح روشن امید
به عاشقان، خبر از روی دلگشا آورد
شفای درد، ز رخسار دلفروزش داد
علاج درد ز سرچشمهی بقا آورد
به ما، که طالب خورشید عالم افروزیم
زلال چشمهی خورشید را، صلا آورد
اشارتی به دلزار بیقراران کرد
بشارتی به دل زار مبتلا آورد
به مژده جان دهم این پیک شادمانی را
که حق صحبت دیرینه را، به جا آورد
به باغ باور ما «نسترن» شکوفه دمید
کنون که باد صبا، مژدهها به ما آورد
لینک مطلب
عید آل عبا
شبی بود و شبی پرماجرا بود
سرود آفرینش، تا خدا بود
شبی لبریز از آوای مهتاب
شبی زیبا، شبی بیانتها بود
گل احساس بوی عشق میداد
دل آیینه سرشار صفا بود
همه ذرات عالم در تب و تاب
تمام ملک هستی، در نوا بود
دل پاک مدینه، روشنی داشت
عجب شوری، عجب شوری به پا بود!
صدای خندهی گلهای هستی
به سمت روشن آبی، رها بود
حضور عشق بود و جلوهی نور
چه نوری؟ نور پاک کبریا بود
به دست آسمان، موج ستاره
گل و آیینه در دست صبا بود
چه زیبا بود شعر چشمهساران
چه زیباتر! سرود لالهها بود
ملک در شور و شوق بینهایت
فلک مهمان بزم مصطفی بود
فضای خلوت راز مدینه
معطر از شمیم آشنا بود
هوا بوی محمد داشت آن شب
که عید عالم آل عبا بود
به جانها «نسترن» شوقی دمادم
همه درهای باغ عشق، وا بود
در آن شب، آن شب زیبای هستی
مدینه، چشم در راه رضا بود
لینک مطلب
غرق نور است و طلا
گنبد زرد رضا
بوی گل، بوی گلاب
می رسد از همه جا
مثل یک خورشید است
می درخشد از دور
شده از این خورشید
شهر مشهد پر نور
چشمها خیره به او
قلبها غرق دعاست
بر لب پیر و جوان
یا رضا رضا رضا ست
ای خدا کاش که من
یک کبوتر بودم
روی این گنبد زرد
شاد می آسودم
می زدم بال و پری
دور تا دور حرم
از دلم ره می زد
ماتم و غصه و غم
شکوه قاسم نیا
لینک مطلب
شبی بود و شبی پرماجرا بود
سرود آفرینش، تا خدا بود
شبی لبریز از آوای مهتاب
شبی زیبا، شبی بیانتها بود
گل احساس بوی عشق میداد
دل آیینه سرشار صفا بود
همه ذرات عالم در تب و تاب
تمام ملک هستی، در نوا بود
دل پاک مدینه، روشنی داشت
عجب شوری، عجب شوری به پا بود!
صدای خندهی گلهای هستی
به سمت روشن آبی، رها بود
حضور عشق بود و جلوهی نور
چه نوری؟ نور پاک کبریا بود
به دست آسمان، موج ستاره
گل و آیینه در دست صبا بود
چه زیبا بود شعر چشمهساران
چه زیباتر! سرود لالهها بود
ملک در شور و شوق بینهایت
فلک مهمان بزم مصطفی بود
فضای خلوت راز مدینه
معطر از شمیم آشنا بود
هوا بوی محمد داشت آن شب
که عید عالم آل عبا بود
به جانها «نسترن» شوقی دمادم
همه درهای باغ عشق، وا بود
در آن شب، آن شب زیبای هستی
مدینه، چشم در راه رضا بود
لینک مطلب
عمری است که ما بر در این خانه نشستیم
پیمان وفادری وخدمت به تو بستم
دریاب گدایان خود ای شاه خراسان
ما چشم به راه کرم وجود تو هستم
بر ما نظر رحمتی ای ضامن آهو
ما شیعه خاصیم که پیمان نشکستیم
زآن روز که دل به تولای تو دادیم
جزآل علی از همه پیوند گسستیم
از روز ازل فطرت ما بوده که هرگز
جز خالق خود هیچ کسی را نپرستیم
تا حب رضا در دل ما جای گرفته است
ما از خطر نفس پرستی همه رستیم
ما در همه آفاق غریبیم بجز طوس
کاینجا به پناه تو و مهمان تو هستیم
همواره به ساحل بود آرامش امواج
ما موج بلندیم که در پای تو پستیم
هشیاری هر فاسق و فاجر نپسندیم
ماکز می میخانه عرفان تو مستیم
این نکته عیان است که در روز قیامت
بی مهر ولایت همگی باده به دستیم
(شیوا)به گدایی نرود خانه به خانه
ما خادم اولاد علی بوده و هستیم
لینک مطلب
مه ذیقعده شب یازدهم
سر زد از شرق مه چهاردهم
خانهی موسی جعفر از نور
برده امشب سبق از وادی طور
نور این خانه کجا طور کجا
شمع کاشانه کجا حور کجا
مرحبا نجمه، که ماه آورده
ماه خورشید پناه آورد
زادهی حضرت صادق موسی
باب حاجات خلایق موسی
همچو گل کودک نوزادش را
خوبتر از همه اولادش را
در بغل گیرد و لبخند زند
بوسه بر عارض فرزند زند
این پدر فخر کند بر پسرش
آفرین بر پدر و بر پسرش
هر دو از نور عبودیت غرق
که میانشان نتوان دادن فرق
نشنوی گر ز یمن بوی خدا
از مدینه بشنو نور خدا
شد ز نورش همه دلها روشن
شد زبویش همه عالم گلشن
ای خوش آن پاکدلی کز نزدیک
گفت بر حضرت مهدی تبریک
مظهر و مظهر سرمد آمد
عالم آل محمد آمد
لینک مطلب