سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

آفتاب معرفت

گردش چرخ فلک را، هشتمین محور، رضا
چشمه‏ی نور الهی، شاه دین‏پرور، رضا
 
جلوه‏ی نور حقیقت، روشنای راه عشق‏
هشتمین نور ولایت، معنی باور، رضا
 
مژده‏ی سبز بهار لاله‏زار فاطمه‏
ترجمانی از زلال چشمه‏ی کوثر، رضا
 
کان علم و اوج جاویدان و بحر عشق را
زرناب و اختر رخشنده و گوهر، رضا
 
کوکب برج ولایت، اختر چرخ یقین‏
آفتاب معرفت، نور جهان‏گستر، رضا
 
رسم و راه عاشقی را، جان‏سپاری راستین‏
دین و آیین خدا را، بهترین یاور، رضا
 
رهگشای راه ما، تا شهر نور و روشنی‏
تا دیار آشنایی‏هایمان، رهبر، رضا
 
از کرامات خداوندی، نشانی بی‏نظیر
از کمال لطف و احسان خدا، مظهر، رضا
 
 
 
نور چشم موسی کاظم، امام هفتمین‏
عالم آل محمد، سبط پیغمبر، رضا
 
قصه‏ی سرخ کتاب آشنای عاشقی‏
در گلستان محمد، لاله‏ی پرپر، رضا
 
«نسترن» با شعر سبزت، میهمان حضرتیم‏
لحظه لحظه یادمان سبز است، با موسی الرضا!
 
 





لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:40 صبح نظر

آغاز شکوفایی

ای همه هستی به تمنای تو
در دل و در دیده‏ی ما، جای تو
 
نور خدا، یاور دلها تویی‏
ماه درخشان شب ما، تویی‏
 
لاله‏ی گلزار محمد، رضا!
آینه‏دار رخ سرمد، رضا!
 
ای به وفا و به صفا، چون علی‏
نور خدا، از رخ تو منجلی‏
 
بعد خدایم، به خدا! یار تو
مونس این جان گرفتار، تو
 
آرزوی دیده و جانم، تویی‏
شعله‏ی آتش به روانم، تویی‏
 
نام تو، سرلوحه‏ی زیبایی است‏
یاد تو، آغاز شکوفایی است‏
 
مأمن امن است، کجا؟ کوی تو
قبله‏ی دل، طاق دو ابروی تو
 
 
قبله‏گه دیده‏ی ما، درگهت‏
سر به رهت دارم و جان، در رهت‏
 
از تو بود شور و نوایم، رضا!
زمزمه‏ی سبز دعایم، رضا!
 
تا که ترا، تا که ترا، یافتم‏
رو، ز در غیر تو برتافتم‏
 
روز و شبم در پی فرمان تو
دست امید من و دامان تو
 
گرچه ز درگاه تو دورم، رضا!
زایر آیینه و نورم، رضا!
 
ای همه هستی به تمنای تو
آینه نقشی‏ست ز سیمای تو
 
آینه‏ها از تو صفا یافتند
تا که ره سبز ترا یافتند
 
حرمت آیینه ز روی شماست‏
روی شما قبله‏ی ایزدنماست‏
 
«نسترن» و عشق تو، موسی الرضا!
مرحمتی بر من عاشق نما
 
 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:37 صبح نظر

آشنای غریبان

کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدم
ریزه خوار مشرق خوان دو چشمت می‌شدم
 
کـاش یک شب می‌گذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت می‌شدم
 
کـاش یـک شب می‌سرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنیا، غزلخوان دو چشمت می‌شدم
 
کاش یک شب می‌نشستم بر ضریح چشم تو
بـاز هـم پـابـند پیمان دو چشمت می‌شدم
 
صحن و ایوان تو را ای کاش جارو می‌زدم
چـون کـبوترها نگهبان دو چشمت می‌شدم
 
ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت
کـاش آهـوی بـیابان دو چشمت می‌شدم
 
کاش یک شب معرفت می‌چیدم از چشمان تو
غـرق در دریای عرفان دو چشمت می‌شدم
 
کـاش یک شب می‌شدم خیس نگـاه سبز تو
شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت می‌شدم
 
کاش یک شب نور می‌نوشیدم از چشمان تو
مـی‌درخشیدم، چراغان دو چشمت می‌شدم
 
سخت شیرین است طعم روشن چـشمان تو
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدم
 
رضا اسماعیلی




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:36 صبح نظر

آرزوی تو

خوشا! آرزوی رضا داشتن‏
گذاری به کوی رضا، داشتن‏
 
خوشا! پر زدن در هوای رضا
رهی تا به آیینه‏ها، داشتن‏
 
خوشا! ارتباطی صمیمانه، سبز
به درگاه آل عبا، داشتن‏
 
به خاک در پاک موسی الرضا
گذر چون نسیم صبا، داشتن‏
 
جمالش گل نور، نور خداست‏
خوشا! از جمالش، صفا داشتن‏
 
ز عشق علی بن موسی الرضا
دلی با خدا آشنا، داشتن‏
 
دمادم ز لطف و کرامات او
به درد و به محنت، دوا داشتن‏
 
دلی فارغ از هر چه غیر خداست‏
دلی ساده و بی‏ریا داشتن‏
 
در این بی‏پناهی، در این بی‏کسی‏
پناهی چو موسی الرضا داشتن‏
 
به راه خدا سر نهادن خوش است‏
بر این در خوشا! التجا داشتن‏
 
خوشا! یا رضا! چون خدا باوران‏
ترا و ترا و ترا، داشتن‏
 
بمان در ره عاشقی «نسترن»
خوشا! جان به راه رضا داشتن‏
 
 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:35 صبح نظر

آرامگه سبز رضا،
قبله‏ی جان است‏

گلزار رضا، رشک
گلستان جنان است‏

 

گلزار رضا، باغ خدا،
کعبه‏ی دلهاست‏

آرام دل‏خسته‏ی
بی‏تاب و توان است‏

 

این خانه پناهی‏ست
برای دل عاشق‏

این در، در امید همه
دلشدگان است‏

 

بگذار ز کف جان و دل
و راه رضا گیر

در کوی رضا هر که
درآید به امان است‏

 

هر ذره غباری ز درش،
راحت دلهاست‏

درمان دل‏سوخته‏ی
دل‏نگران است‏

 

گنجینه‏ی نور است،
همه نور الهی‏

در سجده شب و روز،
زمین است و زمان است‏

 

گنج است رضا، گنج
نهانخانه‏ی زهرا

گنجینه‏ی عشقی که در
این خانه نهان است‏

 

در کوی رضا دست خدا،
آینه‏ساز است‏

در کوی رضا دست صبا،
مشک فشان است‏

 

این بارگه عزت و جاه
است و جلال است‏

این خانه‏ی اسرار
خداوند جهان است‏

 

جانها به هواداری این
چشمه‏ی نور است‏

دلها همه از شوق رضا،
زمزمه خوان است‏

 

گر روی بتابیم ازین
قبله، خدایا !

آهوی اسیر دل ما را،
که ضمان است ؟

 

یک عمر نهادم به درش،
سر به ارادت‏

کز لطف و کرامات
خداوند، نشان است‏

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:35 صبح نظر

ای ماه آفرینش!
آیینه‏ی خدایی!

در اوج دلفریبی، در
اوج دلربایی‏

 

خورشید بزم هستی! ای
روشنای عالم!

از مهر توست ما را،
این نور و روشنایی‏

 

عطر بهار رویت، عطر
بهار جانها

شادابی دل ما، زان
نور کبریایی‏

 

ای سبز مثل باران! ای
سرخ مثل لاله!

ای مظهر قداست! ای
روح پارسایی!

 

فارغ از این و آنم،
تا دل به عشق دادم‏

دریاب حال ما را، راه
نجات مایی‏

 

ای آیه‏ی کرامت، یکدم
نظر به ما کن‏

می‏خوانمت به زاری،
می‏خواهمت کجایی!

 

ماییم و آرزویی،
ماندیم تا برآید

باشد گره ز کار دلهای
ما گشایی‏

 

تا بر درت نشستیم، از
قید خلق رستیم‏

از بند خلق ما راست،
با عشق تو، رهایی‏

 

در جان «نسترن» بین
آتش ز روی ماهت‏

ای ماه آفرینش!
آیینه‏ی خدایی!          

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:34 صبح نظر


ایام زیارتی امام رضا
ع گرامی باد


سلطانی و ما رعیت ملک تو رضاییم

همواره در این سلطنتت جمله گداییم

کی تحفه ی شاهانه به پابوس تو گیریم

ما منتظر تذکره ی کرب و بلاییم

سروده کمال مومنی

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:33 صبح نظر

ای آرزوی دیده

آن روز «ایران» سربه‏سر شور و نوا بود
جهانها معطر از سرودی آشنا بود
 
دل، خانه‏ی امید بود و بی‏قراری‏
اشک زلال شوق، از هر دیده جاری‏
 
در آتشی دلهای عاشق، شعله‏ور بود
با تو، شب تاریک دلها را سحر بود
 
سرشار از عطر خدا، این خطه پاک!
فریاد یا «موسی الرضا» تا اوج افلاک!
 
آن روز، روز عشق بود و اشک و لبخند
روز زیارت بود و روز سبز پیوند
 
روز تماشا بود، آن روز خدایی‏
روز تماشای حضور کبریایی!
 
روز رسیدن تا به اوج آرزوها
زیباترین روز خدا، روز تو، آقا!
 
آن روز، جانها شور و شوق دیگری داشت‏
سوی بلند اوجها، بال و پری داشت‏
 
 
چشم انتظاری‏ها، به سامان می‏رسیدند
شب‏زنده‏داری‏ها، به پایان می‏رسیدند
 
می‏آمدی، ای حرمت گلهای صحرا!
شوق تو آتش بود در جانهای شیدا
 
می‏آمدی، ای لحظه لحظه از تو سرشار!
گل آیه‏ی لطف و کمال عشق و ایثار
 
می‏آمدی، ای از تبار سرخ گل‏ها!
می‏آمدی ای آرزوی دیده‏ی ما!
 
کی آمدی، تا دیده‏ها، آرام گیرند
تا غصه‏های عاشقی، درمان پذیرند
 
می‏آمدی، سرچشمه‏ی فیض الهی!
ای آفتاب عشق! در شام سیاهی‏
 
بوی محمد در فضا پیچید با تو
خورشید بر دلهایمان تابید با تو
 
«ایران» سرای شیعیان و سربداران‏
در انتظارت بود، ای پیک بهاران!
 
پایان فصل بی‏قراری‏ها! رسیدی‏
جان در تن «ایران» و «ایرانی» دمیدی‏
 
آمیزه‏ی تقوی و عشق و مهر و ایمان!
بوی تو دارد ذره ذره، خاک «ایران»
 
از مقدمت «ایران» بهشت جاودان شد
نامش، بلندآوازه در ملک جهان شد
 
 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:33 صبح نظر

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس..

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:29 صبح نظر

آهنگ عود


به شام فراقت، زوصلت سرودم 
نبودی بر من، کنار تو بودم

تو غایب زعاشق، کجایی که باشد 
گواه حضورت، تمام وجودم

بدون حضورت، نمازی نخواندم 
فضا شد معطر، زعطر سجودم

دلی را ندیدم، زعشقت نلرزد 
چو از تو نوشتم، چو از سرودم

همیشه همه جا، همه روز و شبها 
به بامت پریدم، به کویت غنودم

نبودی ببینی؟ که پر بودم از تو 
به گاه پریدن، به اوج صعودم

همه کهکشانها، به زیر پرم بود 
چوبال دلم را به عشقت گشودم

تو احساس نابی، به شعر تر من 
تو جاری عشقی، به تار و به پودم

به آهنگ چنگ دلم می‌نوازی، 
سرود غمت را به آوای رودم

تو آن بی‌مثالی که مثلت نباشد 
تو آن بی‌بدیلی، ترا آزمودم

تو دریای آبی منم قطره، هرگز 
که بی تو ندارد بقایی، وجودم

نمانده قرارم، زهرم فراقت 
به تحریر چشمم، به آهنگ عودم

محمد علی جعفریان (عاشق)




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت  2:24 صبح نظر

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir