»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->
دریا و عباس
دریا صدا زد ای لبت عطشان، من آبم آبی بنوش ای آتشت کرده کبابم
عباس گفت ای آب حاشا کز تو نوشم آید صدای نالهی اصغر به گوشم
دریا صدا زد ساقی عطشان که دیده؟! ای بحر را هم داده آب از اشک دیده
عباس گفت ای آب آتش شو به کامم پیداست در تو عکس لبهای امامم
دریا صدا زد تا کنی یاریّ عترت از من دهانی تَر کن ای دریای غیرت
عباس گفت از تشنگان شرمنده هستم آخر نگاه فاطمه باشد به دستم
دریا صدا زد تو همه هستِ حسینی نیرو بگیر از من که خود دستِ حسینی
عباس گفتا اوست مولا، من غلامم بی او بُوَد آب روان آتش به کامم
دریا صدا زد ای زده آتش به هستم من چون تو بر داغ لب تو تشنه هستم
عباس گفتا تشنهتر از تو رباب است در سینهاش آتش به جای شیر ناب است
دریا صدا زد گر نمینوشی ز من آب آب از چه همره میبری با این تب و تاب
عباس گفتا وعده دادم بر سکینه تا آب آرم بهر گلهای مدینه
دریا صدا زد ای همه ایثار و صبرت زیبد که تا محشر بگردم دور قبرت
"غلامرضا سازگار"
لینک مطلب
در کنار علقه سروی زپا افتاده است
یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است
در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه
ناله جانسوز ادرک یا اخا افتاده است
از نوای جانگذار ساقی لب تشنه گان
لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است
شه سوار اسب شد تاسر بمیدان رویکرد
تا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است
ناگهان از صدر زین افکند خود را بر زمین
دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است
تا کنار نهر علقم بوی عباسش کشید
دید برخاک سیه صاحب لوا افتاده است
کرده در دریای خون ماه بنی هاشم غروب
تشنه لب سقای دشت کربلا افتاده است
دست خود را بر کمر بگرفت و آهی بر کشید
گفت پشت من زهجرانت دوتا افتاده است
خیز برپاکن لوا آبی رسان اندر حرم
از چه رو برخاک این قدرسا افتاده است
بهر آبی در حرم طفلان من در انتظار
از عطش بنگر چه شوری خیمه¬ها افتاده است
هر چه شه نالید عباسش زلب لب برنداشت
دید مرغ روح او سوی سما افتاده است
گفت بس جسم برادر را نرم در خیمه گاه
دید هر عضوی ز اعضایش سوا افتاده است
حال زینب رامگو علامه از شه چو ن شنید
دست عباس علمدارش جدا افتاده است
لینک مطلب
در پیش تو، اى ساقى سر مست ، نشستم
افتادى و، منهم به تو پابست نشستم
دیدم به لب عقلمه ، به صحنه گلگون
آراسته از سرو و قدت هست و نشستم
تا اینکه تو را خوب در آغوش بگیرم
در پیش تو اى عاشق بى دست نشستم
دشمن به من عرش نشین ، خنده همى کرد
کز شوق تو، بر فرش چنین پست نشستم
لرزید مرا پاى ، چو دیدم که سرشگست
با خون لب خشک تو پیوست ، نشستم
در فرق تو دیدم اثر ضرب عمودى
دستم ز تاءسف ، زده بر دست ، نشستم
من خسته و بى تاب و، حرم منتظر آب
زان تیر که بر چشم تو بنشست ، نشستم
من داغ على دیدم او، از پا نفتادم
پشت من از ین داغ تو بشکست ، نشستم
نومید نگردد، کسى از درگه عباس
اینجا که (حسان ) باب مراد است نشستم
لینک مطلب
خیل ملک ملتجی به نام ابو الفضل
جن و بشر سر به سر غلام ابو الفضل
هر که بود در دلش فروغ ولایت
میشود آگاه از مقام ابو الفضل
بوسه به خاک درش زنند به اخلاص
پادشاهان بهر احترام ابو الفضل
بر سر بام جهان همیشه نوازد
کوی شهامت فلک به نام ابو الفضل
اهل وفا نیست هر کسی که نیاموخت
درس وفاداری از مرام ابو الفضل
ساقی دوران به دشت کرببلا ریخت
باده رنج و الم بجام ابو الفضل
جور مخالف ببین که بر لب دریا
خشک شد از قحط آب کام ابو الفضل
گشت قیامت بپا چو خیمه بدیدند
در پی آب روان قیام ابو الفضل
چشم فلک خیره شد چو دید به میدان
چهره ی همچون مه تمام ابو الفضل
لینک مطلب
همه حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن دم با توست
من از این جزر و مد سینه زنانت فهمیدم
ماه من شورش شبهای محرم با توست
....
دشمن از ترس تو مژه بر هم نزند
غضب آلوده ای و خشم خدا هم با توست
با حضورت حرم آل علی آرام است
تا زمانی که در این معرکه پرچم با توست
علقمه زیر شتاب نفست میسوزد
وعده ای داده ای و چشمه زمزم با توست
خرد شد ریخت به پایت همه هست حسین
قد بر افراشتن این کمر خم با توست
لینک مطلب
جمال حق ز سر تاپاست عباس
به یکتایى قسم ، یکتاست عباس (ع )
شب عشاق را تا صبح محشر
چراغ روشن دلهاست عباس (ع )
خدا داند که از روز ولادت
امام خویش را مى خواست عباس (ع )
اگر چه زاده ام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس (ع )
بنازم غیرت و عشق و وفا را
که هم سردار و هم سقاست عباس
هنوز از تشنه کامان شرمگین است
از آن در علقمه تنهاست عباس (ع )
نه تنها او بود باب الحوائج
شفیع عاصیان فرداست عباس (ع )
لینک مطلب
چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است
جگرم غرق به خون و تنم از تاب تهی است
گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش
پر زخوناب بود چشم من از آب تهی است
بروی اسب قیامم بروی خاک سجود
این نماز ره عشق است از آداب تهی است
جان من می برد آن آب کزین مشک چکد
کشتیام غرق در آبی که زگرداب تهی است
هر چه بخت من سرگشته به خواب است حسین
دیده اصغر لب تشنهات از خواب تهی است
دست و مشک و علمی لازمه هر سقا است
دست عباس تو از این همه اسباب تهی است
مشک هم اشک به بیدستی من میریزد
بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است
شعر آن است شهابا که زدل برخیزد
گیرم از قافیه و صنعت و القاب تهی است
سید شهاب الدین موسوی (شهاب)
لینک مطلب
جانم بفدای تو، ای ماه بنی هاشم
قربان وفای تو، ای ماه بنی هاشم
ای عبد مطیع حق، حق داده تو را رونق
این است جزای تو، ای ماه بنی هاشم
تو ساقی عطشانی، سقّای یتیمانی
رحمت بصفای تو، ای ماه بنی هاشم
تو اصل مناجاتی، تو قبل? حاجاتی
چشمم به عطای تو، ای ماه بنی هاشم
ای نور هدی عبّاس، شمع شهدا عبّاس
سوزم بعزای تو، ای ماه بنی هاشم
هرگزنشود نومید، هر کس بتو روی آرد
نازم بسخای تو، ای ماه بنی هاشم
ای آب بقا عبّاس، خورشید لقا عبّاس
مشتاق لقای تو، ای ماه بنی هاشم
چون نیست مرا توفیق، تا دست تو را بوسم
بوسم کف پای تو، ای ماه بنی هاشم
در موقف رستاخیز زهرا به تو می نازد
این فخر برای تو، ای ماه بنی هاشم
لینک مطلب