»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
ای بخون غلطیده ای نور دل لیلا علی جان
خیز از جا،ای تو آرام دل بابا علی جان
تیره شد از داغ مرگت دیده ام ای نور دیده
خاک غم بادا پس از تو بر سر دنیا علی جان
رفتی و راحت شدی از درد و رنج زندگانی
لیک دیگر مانده ام من بیکس و تنها علی جان
خوندل جای سرشک از دیده می بارم چوبینم
گشته از خون تو رنگین دامن صحرا علی جان
گر سرت گیرم بدامن ور ببوسم روی ماهت
دل نمی آساید از این داغ جانفرسا علی جان
راحت جانم تو بودی سرو بستانم تو بودی
کاندرین دشت بلا افتاده ای از پا علی جان
بشکند دستی که فرقت را چنین درهم شکسته
آنکه بیرحمانه کشتت حق کشد او را علی جان
در غم هجرت بنالم یا ازین حسرت که بینم
تشنه لب جانمیسپاری بر لب دریا علی جان
در جزای این رثا کامروز بنویسد(مؤید)
من شفعیعش میشوم در عرصه ی فردا علی جان
شاعر :سید رضا مؤید
لینک مطلب
ای تازه جوان اکبر نوخط پسر من
صد پاره بدن جسم تو پیش نظر من
ای نوگل آفت زدة دهر پس از تو
ای کاش نیفتد بگلستان گذر من
شد حاصل من چشم تری و لب خشکی
از داغ غم تست همین خشگ تر من
تا باد خزان زرد گل روی ترا کرد
سرخ است رخ زرد بخون جگر من
ای خفته بخون با تن صد چاک تو در خاک
رفته زغم هجر تو نور از بصر من
لب باز کن و با پدر خود سخنی گوی
هین محتضرم ای پسر محتضر من
من بیدل و افتاده ز پا سر نعشت
تا باز چه آرد غم مرگت بسر من
منصوری از این نغمة منصوری جانسوز
آتش زده بر خشگ و تر این مختصر من
لینک مطلب
اگر چه دیدهام از هجر تو پر از گهر گردد
میا چو خنده دشمن به جانم نیشتر گردد
بمان در خیمه اما گریه کمتر کن به جان من
مبادا عمهام زینب ز مرگم باخبر گردد
نمیخواهم تو باشی بر سرم هنگام جان دادن
که ترسم درد داغ من برایت بیشتر گردد
سرت باداسلامت ای سحاب آرزو بابا
اگر مرغی چو من بشکسته سربیبال وپر گردد
گمانم عمهام میآید ز جا برخیز و یاری کن
که چشمم را ببندی تا نبینم خون جگر گردد
تو ابراهیمی و من هم ذبیح تو ولی دیگر
گمانم نیست برخیزد که سوی خیمهبرگردد
زجا برخیز و بنشین پیش پاره پاره جسم من
که ترسم باعث مرگ پدر داغ پسر گردد
لینک مطلب
اکبر که رخش جلال سرمد دارد
این آینه زیبایی احمد دارد
چون اوست شبیه مصطفی دیدارش
پاداش زیارت محمد دارد
((((((((((())))))))))))
ماهی که ز آفتاب روشن تر بود
لب تشنه آب و تشنه باور بود
می رفت و دل از حسین می برد که او
پیغمبر کربلا،علی اکبر بود
(((((((((((())))))))))))
من شعله به جانم و تو آتش به جگر
تو سوخته ای و من ز تو سوخته تر
بر گرد علی که شب نگردیده هنوز
سیراب شوی پسر تو از دست پدر
((((((((((())))))))))))
در تابش آفتاب ای ماه برو
اکنون که روی به سوی اللّه برو
هنگام وداع آخرای جان حسین
در پیش رُخم چند قدم راه برو
((((((((((())))))))))))
از خون که گرفته بود سیمای تو را؟
شستم به لبان خشک لب های تو را
یک بار دگر نگاه کن پشت سرت
تا باز ببینم رخ زیبای تو را
(((((())))))
شاعر:سید رضا مؤید
لینک مطلب
وقتی برای نام تو تصویر می کشم
باور نمی کنم که فقط شیر می کشم
تو شیر بیشه ای وبرای جواب خلق
عباس را به صفحه تفسیر می کشم
دائم نگاه مهر تو بادوستان بود
چون دشمن است دست تو شمشیر می کشم
تنها به لطف چشم تو باشد اگر شبی
یک یا حسین از ته دل سیر می کشم
از خاطرات کودکی ام عکس یک علم
با حلقه های کوچک زنجیر می کشم
سرتاسر وجود من اشک است آفتاب
پای تو هرچه مانده به تبخیر می کشم
وقتی زبان اشک تورا درک می کنم
مشک ولبان تشنه ویک تیر می کشم
آن صحنه ای که از روی زین واژگون شدی
مثل غروب واقعه دلگیر می کشم
لینک مطلب
وعدهاى دادهاى و راهى دریا شدهاى
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهاى
آب از هیبت عباسى تو مىلرزد
بى عصا آمدهاى حضرت موسى شدهاى
بى سجود آمدهاى یا که عمودت زدهاند
یا خجالت زدهاى وه که چه زیبا شدهاى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شدهاى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئى و ضربهاى و فرق ز هم وا شدهاى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
کمى هم فکر خودت باش ببین تا شدهاى
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شدهاى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شدهاى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شدهاى
لینک مطلب
هزار بار اگر افتد به خاک پای تو دستم
هنوز از تو و از هدیه کمم خجل هستم
چنان به عشق تو گشتم اسیر، یوسف زهرا
که مشتبه شده برخلق من حسین پرستم
به ساقی و می و جام و بهشت و حور چه حاجت
که من زصبح ولادت به یاد چشم تو مستم
ببخش گر که برادر زدم صدات برادر
تو نجل فاطمه من تا ابد غلام تو هستم
به شوق آنکه بریزم به پات تقد جوانی
ز کودکی دل خود را به تار زلف تو بستم
دو دست گشت جدا از تن و جدا نشد از تو
سرم شکست ولی عهد خویش را نشکستم
تمام عمر جز ین که نیست تاب قیامم
تو تا اجازه ندادی به محضرت ننشستم
به پای عشق تو یک لحظه از دو دست گذشتم
علی به یاد همین بوسه داد به دستم
در آب رفتن و عطشان ز بحر آب گذشتن
به عهد نامه چنین ثبت بود روز الستم
گرفته ام همه جا لحظه لحلظه دست تو (میثم)
اگر تو رشته گسستی من از کرم نگسستم
لینک مطلب
هر چه داریم همه از کرَم عباس است
خلقت جنت حق لطف کم عباس است
نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند
بخدا خیل ملائک حَشَم عباس است
شیعه از کینه دشمن نهراسد هرگز
دین ما تحت لوای علم عباس است
در صف حشر علمدار شفاعت زهراست
علم فاطمه دست قلم عباس است
نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو
عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است
لینک مطلب