»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->
علی اصغر شهید کوچک من
گل سرخ و سپید کوچک من
لبت خشک است و من شرمنده از تو
علی جان گریه از من خنده از تو
تو مهر دفتر عشق خدائی
تو مثل اسم اعظم پر بهائی
لبت از آب حیوان آبرو برد
رخت خورشید را از رنگ ورو برد
به بی تابی زجانت تاب رفته ست
مگر چشم خمارت خواب رفته ست
دلم تبدار حلق چاکچاکت
شفق شد سرخ رو از خون پاکت
گلویت تشنه آب روان بود
چرا بر ناوک دشمن نشان بود
دل من کز غمت اینگونه خون است
دل مادر نمی دانم که چون است؟
شاعر:جعفر رسول زاده
لینک مطلب
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->
سلام ما به حسین و علی اصغر او
امیر عشق که گهواره بود سنگر او
رضیع و دلداه خدایش نشان سربازی
صغیرو بر همه پیدا مقام اکبر او
شکفت لاله عصمت بهباغ دست حسین
چو تیر حرمله آمد به یاس حنجر او
مجال گریه نبودش که خنده کرد علی
حسین مات از آن حال گریه آور او
گرفت خونش و بر اوج آسمان پاشید
که پیک تسلیت آمد زسوی داور او
کنار خیمه به خاکش سپرد و امضا شد
کتاب سرخ شهادت به خون اصغر او
اگرچه پیکر او را به خاک پوشیدند
به شهر کوفه سرش روی نیزه ها دیدند
شاعر:سید رضا مؤید
لینک مطلب
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->
سخن دیگر نمی گویی،چرا ای طفل سرمستم
چرا با این لب عطشان،تو جان دادی سر دستم
علی جانم،علی جانم،علی جانم،علی جانم
در آغوش پدر ناگه،شبیه غنچه پرپر شد
لب خشک علی اصغر،ز اشک چشم من تر شد
علی جانم،علی جانم،علی جانم،علی جانم
شده قنداقه پر خون و لبِ خشکیده اش خندان
بیایید از حرم بیرون که اصغر آمد از میدان
علی جانم،علی جانم،علی جانم،علی جانم
غم ششماه سربازم،به راه من شده سنگین
ز قطره قطره،خون او،کنم رخسار خود رنگین
علی جانم،علی جانم،علی جانم،علی جانم
شاعر:غلامرضا سازگار
لینک مطلب
خواهی به کوی عشق بدانی چه کاره ام
من سینه چاک ماهوَشی شیرخواره ام
فالی زدم که سر بکشم از کمند او
آمد جواب قهر و عذاب استخاره ام
گفتم به این جمال دل آرا تو کیستی؟
گفتا در آسمان شرف ماه پاره ام
گفتم به بوستان ولا؟گفت غنچه ام
گفتم به درد جهان؟گفت چاره ام
گفتم کجاست جای غروب و طلوع تو؟
گفتا که سینه پدر و گاهواره ام
گفتم که دوستان تو آیا بهشتی اند؟
گفتا بهشت را بگشاید اشاره ام
گفتم بگوی بیشتر از ذات خویش گفت
در باطن آفتاب و به ظاهر ستاره ام
شاعر:سید رضا مؤید
لینک مطلب
(حضرت علی اصغر علیه السلام)
شمع سان پروانهها گشتند آب از تشنگی بر لب دریا ز کف دادند تاب از تشنگی
ای دریغا! ای دریغا! سوختند و سوختند ماه رویان همچو قرص آفتاب از تشنگی
کودک شش ماهه در دامان مادر بارها گشت همچون ماهی دریا کباب از تشنگی
دیدهی دُردانهی زهرا اگر آید به هم لحظه لحظه آب میبیند به خواب از تشنگی
لالههای داغدار بوستان بوتراب سینه بنهادند بر روی تراب از تشنگی
طایری بی بال و پر جان داده زیر خاره بر لبش مانده نوای آب آب از تشنگی
هر چه او را در بیابان میزند زینب صدا نیست در لعل لبش تاب جواب از تشنگی
تا دهان خشک خود را با گلابی تَر کند نیست حتی در گِل چشمش گلاب از تشنگی
آفتاب کربلا شد دود در چشم حسین داشت از بس در وجودش التهاب از تشنگی
آب هم تا حشر، میثم! از پیمبر شد خجل بس که دیدند آل پیغمبر عذاب از تشنگی
"غلامرضا سازگار"
لینک مطلب
یک گل ز گلزار حسین در بزم جانان میرود
از بهر جانبازی حق اکبر بمیدان میرود
چون دید بابش بی معین گردیده در آن سرزمین
بهر قتال مشرکین با لعل عطشان میرد
آن سر و قد نوجوان چون شد بسوی دشمنان
بابش بدنبالش روان با چشم گریان میرود
جان پدر بود آن پسر با چهرة همچون قمر
گوئی که در چشم پدر آن جسم چون جان میرود
آن اکبر فرخنده خو، آن گلعذار مشگبو
بر عزم هیجا با عدو چون شیر غرّان میرود
از قبّه کرب و بلا ار آن بود عرش خدا
فریاد آل مصطفی تا عرش رحمان میرود
طوطی بکن ورد زبان بر عارفان حق بخوان
یک گل زگلزار حسین در بزم جانان میرود
لینک مطلب
نوگلا، گردیدنت پرپر بدینسان زود بود
دریم خون خفتنت از جور عدوان زود بود
ای علی ، ای بلبل گلزار باغ مصطفی
این چنین خاموشیت جانا بدوران زود بود
طایر قدس آشیان از تیر صیاد جفا
بی پر و بی بالیت در این بیابان زود بود
همچو مرغ بسملی بینم ترا در خاک و خون
توتیاسان جسمت از سم ستوران زود بود
خاک بر فرق جهان و زندگانی بعد تو
رفتنت زین دار ای سرو خرامان زود بود
خیز ای رعنا جوان بین گشتم از داغ تو
پیرفرقتت از بهر من ای ماه تابان زود بود
بین جوانان بنی هاشم به بالینت غمین
داغت اندر قلب این رعنا جوانان زود بود
با دوصد افغان برم بر خیمه گاه اما فسوس
محنتت بر مادر گیسو پریشان زود بود
اشگ میریزد بصیر از چشم گوید این چنین
ماتم اکبر برای شاه خوبان زود بود
لینک مطلب