سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

 از عرش ، از میان حسینیهء خدا

آمد صدای نالهء « حی علی العزاء »

جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد

گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا

جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت :

" یا رب اجازه هست ، شوم فرش این عزا "

آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست

در بزم استجابت بی قید هر دعا

او که هزار بار به گریه نشسته بود

یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا

آری تمام رحمت خود را خدا گرفت

گسترد بر مُحرم این اشک و گریه ها

آن گاه گفت روضه بخوان « ایها الرسول »

جانم فدای تشنه لب دشت کربلا

روضه تمام گشت ولی مادری هنوز

آید صدای گریه اش از بین روضه ها

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:42 عصر نظر

از برکت وجودِ شما دَم گرفته ایم

اذن عزا و روضه و ماتم گرفته ایم

ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را

از گریه های ماه محرم گرفته ایم

ما را زآفتاب قیامت هراس نیست

تا سر به زیر سایه ی پرچم گرفته ایم

ما مرده را به ذکر شما زنده می کنیم

این معجزه ز سوره ی مریم گرفته ایم

اقرار میکنم که ز دربار فیضتان

بی عرضه بوده ایم، اگر کم گرفته ایم

این روزها که روضه خون و عطش به پاست

مثل هوایِ ابری عالم،گرفته ایم

راه ورود عمه ی سادات بوده است

سقف ورود هیئت اگرخَم گرفته ایم

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:42 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:41 عصر نظر

یادگار حسنم نسل بتولم
جان زهرا ای عمو بنما قبولم
دلت آمد که بمانم تنها
که دوباره بشوم بی بابا
دلت آمد ز علی دور شوم
یا که شرمنده شوم از زهرا
ای عمو آخرین کشته عشق تو منم
ای عمو طفل یتیم حسنم
ای عمو تیغ دو دم دست من است
پاسداری حرم دست من است
غم مخور شاه که لشکر باقیست
بعد عباس علم دست من است
رد مکن سائل خود را ز درت
دست ناقابل من شد سپرت
یادگار حسنم نسل بتولم
جان زهرا ای عمو بنما قبولم
زیر یک کوه بلا پنهانی
ز چه روی اشهد خود می خوانی؟
اذن جانبازی من امضا کن
تو نه آنی که یتیمان رانی
حضرت عشق پرستوی توام
طالب طلعت دلجوی توام
یادگار حسنم نسل بتولم
جان زهرا ای عمو بنما قبولم
قتلگه لاله پرپر خواهد
قتلگه نور ز حیدر خواهد
قتلگه ناله مادر خواهد
قتلگه تیغ جفا سر خواهد
این منم پرتو آیینه ی تو
سر من می رود از سینه ی تو
دل من سوخته کرب و بلا
خون من رشته ای از خون خدا




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:40 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

(حضرت مسلم علیه السلام)


دوست دارم بارها از تن جدا گردد سر من        تا شود تقدیم خاک پات، خون حنجر من

دوست دارم عضو عضوم طعمهی شمشیر گردد   تا تو لبخندی زنی بر زخمهای پیکر من

دوست دارم وقت جان دادن به بالینم بیایی       تا بیفتد بر گل رویت نگاه آخر من

دوست دارم در هجوم خندههای تلخ دشمن     بر تو ریزد همچو باران، اشک از چشم تر من

دوست دارم تا به جرم عشق تو، کوچه به کوچه       از فراز بامها آتش بریزد بر سر من

دوست دارم در کنار دختر مظلومهی تو           صورت خود را کند تقدیم سیلی، دختر من

دوست دارم دور عباس علمدارت بگردم              تا شود امالبنین، فردای محشر مادر من

دوست دارم تا به جرم عشق گردم سنگباران      سنگها گردند بین کوچهها، هم سنگر من

دوست دارم طوعه بعد از کشتنم آید سراغم            در کنار پیکرم گرید به جای خواهر من

دوست دارم تا بریزد بحر بحر از چشم میثم     اشک خونین بر من و بر لالههای پرپر من

"غلامرضا سازگار"

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:38 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:37 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

چون میسر نشود فرصت دیار شما

ما که رفتیم خداوند نگهدار شما

نامتان روی علم بود و زدستم افتاد

کاش برداردش از خاک علمدار شما

جرم عشق است که یاد چنین بسته مرا

او ندانست که مائیم گرفتار شما

خسته بودم اگرم دست به دیواری رفت

ورنه تکیه نکنم جز سر دیوار شما

دیده پنجره بسته است به دیدار بهار

دام پاییز کمین کرده به گلزار شما

باد هم از نفس افتاده و یاری نکند

شرح حالی دهد از پیک سر دار شما

جان آقا نکند تشنه بیایی اینجا

آب هم نیست در این شهر طرفدار شما

پشت هر بام کمین کرده کسی منتظر است

سنگها دیده به راهند به دیدار شما

آخرین جمله دلداده تان خواهشی است

باز گردید خداوند نگهدار شما

محمد عظیمی

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:35 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

(حضرت حُر)


عزیز فاطمه! بر درگه عفوت سر آوردم         گناهی از تمام کوهها سنگینتر آوردم

من آن حُرّم کز اول خویش را سد رهت کردم   تو را در این زمین بین هزاران لشگر آوردم

به جای دسته گل با دست خالی آمدم اما          دلی صد پارهتر از لالههای پرپر آوردم

نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت          ولی بر حنجر خشکیدهات چشم تَر آوردم

غبارم کن، به بادم ده مرا، دور سرت گردان       فدایم کن که در میدان ایثارت سر آوردم

گرفته جان به کف در محضرت، فرزند دلبندم        قبولش کن که قربانی برای اصغر آوردم

سرشک خجلت از چشمم چو باران بر زمین ریزد       زبان عذرخواهی بر علیّ اکبر آوردم

همین ساعت که بر من یک نظر از لطف افکندی   به خود بالیدم و مانند فطرس پر بر آوردم

بده اذنم که خم گردم، ببوسم دست عبّاست              که روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم

چه غم گر جرم من از کوه سنگین تَر بُوَد میثم      که سر بر آستان عترت پیغمبر آوردم

"غلامرضا سازگار"

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:35 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->


(حضرت قاسم علیه السلام)


این تن غرقه به خون مصحف پامال من است    این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است

اِرباً اربا شده مثل علی اکبر، پسرم                پیرهن از تن و تن پارهتر از پیرهن است

خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز      اشک در دیده و خون جگرش در دهن است

زخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟              اسبها از چه نگفتید که این قلب من است؟

کاش یک بار دگر اسم عمو را میبرد   حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است

اشک میریزم و با دیدهی خود مینگرم      که گلم دستخوش باد خزان در چمن است

سیزده سالهی من، ماه شب چاردهم            از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است

بر تن پاک تو ای حجلهنشین یم خون             پیرهن جامهی خونین شده، خلعت کفن است

بزم دامادی تو دامن صحرای بلاست             خونِ رخساره حنا، شاخهی گل زخم تن است

میثم آتش به شرار جگرت ریختهاند              آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن است

"غلامرضا سازگار"

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:34 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  9:33 عصر نظر

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir