سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

ای مشک نریز آبرویم

/بر باد مده تو آرزویم

ای مشک اگر چه عرصه تنگ است

بی آب روم به خیمه ننگ است

جنگ است و تمام همتم جنگ

سربازم و استطاعتم جنگ

سربازم و غم نمی شناسم

از کشته شدن نمی هراسم

هر جا که وظیفه جبهه بگشود

شمشیر به دوش عهده ام بود

امروز که در دلم خروش است

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:53 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس

ای نور دل حیدر، شهدا عباس

ای از تو دل اطفال روشن به امید آب

ای ساقی غم پرور،‌میزان وفا عباس

ای تشنه آب آور،‌ای کشته نام آور

ای صف شکن لشکر سردار صفا عباس

لب تشنه شدی بر آب لب دوخته برگشتی

جان را به لب آوردی با عین رضا عباس

ای میر علمداران ، سقای وفا داران

د رجمع فدا کاران بودی به سزا عباس

تو درس وفا داری با دست جدا دادی

دست همه محزون گیر از بحر خدا عباس

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:52 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

 

ای که پرچمدار عشقی، قامت رعنات کو

ای که موسای زمانی آن ید بیضات کو

ای که اندر دشت خونین قاف قهری قهرمان

در سیاهی‌های دوران تیغ بی پروات کو

ای که عالم بر سر سودای عشقت گیج بود

بار دیگر تا ببینم آن سر و سودات کو

ای وجود تشنه‌ات دریای گوهرزای عشق

آن وجود تشنه و آن جون چود دریات کو

ای که سقای تمام تشنه کامانی بگو

مشک پاره پاره سوراخ سر تا پات کو

عاقبت ای آرزوی تشنه کامان حسین

آن رخ و آن قد سر و سر بپا معنات کو

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:51 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

 

اگر شب تا سحر پاس حرم دارم چه غم دارم

چرا در خیمة سلطان قدم دارم چه غم دارم

سیاهی دور شو از خرگه سلطان مظلومان

که شیر بیشة ایجادم و پاس حرم دارم چه غم دارم

اگر زیر و زبر سازم تمام ملک امکان را

من از سلطان مظلومان رقم دارم چه غم دارم

کشیدم دست و دل از این جهان و عالم امکان

حریم قرب حق را محترم دارم چه غم دارم

اگر از تیغ ابرو غارت دلها کنم امروز

که این سرمایه از فخر امم دارم چه غم دارم

بحمدالله و المنه که من سقای طفلانم

ولی این منصب شاهانه از فخرامم دارم چه غم دارم

بود این افتخار من برغم کوری دشمن

که برکف سر برای مظهر جود و کرم دارم چه غم دارم

الا ای اهل سکان سما لب را فرو بندید

بخواب نازناموس خدا در این حرم دارم چه غم دارم

لب عطشان اگر جان بسپرم در رهگذار دوست

بجان دوست در ملک بقا بحر کرم دارم چه غم دارم

سرم گرم زیب نی گردد چو مهر عالم امکان

بزیب نیزه می بینم جهانی را خدم دارم چه غم دارم

اگر در بحر عصیان غرق باشد قطره می گوید

علی دارم حسن دارم حسین دارم چه غم دارم

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:49 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

آمدم با چه شتابی ز حرم در بر تو

با امیدی‌که‌ببینم‌رخ‌جان‌پرور تو

سر و مشک‌و علم‌و دست‌تو از هم‌چو گسست‌

دشمنم‌گفت‌که‌: پاشید ز هم‌لشگر تو

نیست‌تقصیر فرات‌این‌همه‌شرمندگی‌ات

خشک‌شد دیده‌اش‌از ریختن‌ساغر تو

گر که‌از شرم‌سر از سجده‌نیاری‌بالا

پس‌چسان‌تیر بر آرم‌ز نگاه‌تر تو

از غم‌مشک‌ز بس‌دیدة‌تو خونبار است

ریخته‌خون‌چو نقابی‌به‌رخ‌انور تو

بیش‌از این‌تا که‌تو احساس‌به‌غربت‌نکنی

مادرم‌فاطمه‌آمد عوض‌مادر تو

شده‌مجموعه‌ای‌از خاطره‌پا تا به‌سرت‌

یاد حیدر کنم‌از زخم‌عمیق‌سر تو

کمرم‌راست‌نگردد ز چنین‌خم‌شدنت‌

با چه‌رویی‌ببرم‌سوی‌حرم‌پیکر تو

روضه‌خوانان‌عطش‌از عطشم‌دم‌نزنند

که‌دهند شرح‌لب‌و دیدة‌، خشک‌و تر تو

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:49 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

افتاد دست راست خدایا زپیکرم

بردامن حسین برسان دست دیگرم

چون دست من لیاقت دامان او نداشت

انداختم براه که بردارد از کرم

بیدست من زدست حسینم گسسته دست

ایدست حق بگیر تو دست برادرم

ایدست راست روبسلامت که تا ابد

این خاطره ودیعه سپارم بخاطرم

آنجا که دست فاطمه در حشر جای تست

برخاک خون فتاده توئی نیست باورم

ایدست چپ زیاری من بر مدار دست

من در هوای آب بشوق تو میپرم

آبیکه آبروی من و اعتبار تست

بر تشنه گان اگر نرسد خاک برسرم

آبفرات نیست بمشگ آبروی اوست

بر پیشگاه آبروی خلق میبرم

نی نی نه آبروی فرات و نه آب اوست

خود آبروی ام بنین است مادرم

مردم بحفظ دیده زهر چیز بگذرند

من بهر آب حاضرم از دیده بگذرم

ایدست دامن تو و دست نیاز من

تا همتت بعرصة پیکار بنگرم

منکه بعمر منتی از کس نبرده ام

اینک به ناز منت ایدست حاضرم

منت به بهر خودپی این مشگ میکشم

نامردم ارهوای سرم برده بر سرم

ترسم توه زدست روی بیتو مشگ را

آخر بدست ناوک دلدوز بسپرم

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:48 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

از عطش نگاه تو دیده آب گریه کرد

چشم غمین کربلا در تب و تاب گریه کرد

بر دل صفحه زمان دست تو عشق می نگاشت

واژه تمام گشت و هم چشم کتاب گریه کرد

وای از این دوباره غم پشت حسین گشته خم

سینه و دلم خراب شد باز خراب گریه کرد

العطش از صدای هر ناله به گوش می‌رسد

رود فرات مانده در فکر جواب گریه کن

لحظه به لحظه دست تو شاخه صد امید بود

شاخه زبن شکسته شد خون به شتاب گریه کرد

فرش زمین زخون تو نقش عزا به بر گرفت

ذره ذره به خاک هم غرق گلاب گریه کرد

ضیاء اشک لاله شد خون زدیده رفته‌ات

دیده شب به ناله در سوی شهاب گریه کرد

لب به سکوت باز شد در غم (ساقی وفا)

چشم پر از نگاه هم پشت حجاب گریه کرد

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:47 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:45 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

یا حسین دیوانه ام از باده مستانه ات

خرم آن دل مست شد زان شربت جانانه ات

من نه تنها مستم از عشق تو اندر عاشقی

عالمی دیوانه اند از باده پیمانه ات

هرکه نوشید از ازل آن شربت مهر تو را

کی دیگر دل میکند زان خانه و غم خانه ات

شیعیان را مکه کوی منا کوی تو شد

جان بقربان تو و آن کعبه کاشانه ات

کی خدا خلقت کند دیگر حسینی هم چو تو

کی دیگر آید پدر چون حیدر فرزانه ات

هرکه اندر روز عاشورا بیاد آرد تو را

میشود آگه ز ذات گوهر یک دانه ات

 

شاعر:علیرضا کچوئی(ورامین)




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:44 عصر نظر

نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت

سر تو قافله سالارو من به دنبالت

چه کرد با جگرت ماتم علی اکبر

که شد کنار تنش مثل محتضر حالت

و عمه گفت که بعد از عموی لب تشنه

شکست نخل امیدت،دلت، پرو بالت

بهار تیغ به باغ تن تو لاله دواند

خزان نعل ولی حیف کرد پا مالت

گرفته زلف سیاه تو رنگ خاکستر؟

دمیده بین تنور آفتاب اقبالت؟

چه کرد با لب تو چوب خیزرانش که

شکفته مثل گل لاله زخم تبخالت

هنوز خون بهار از نگاه من جاری است

به یاد تک تک مرثیه های گودالت

برایم از تو چه مانده حسین می دانی؟

میان قلب دو دستم کبود تمثالت!

در این سفر همه ی دلخوشی من این است

سر تو قافله سالار و من به دنبالت

یوسف رحیمی

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  7:43 عصر نظر

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir