»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
خیل ملک ملتجی به نام ابو الفضل
جن و بشر سر به سر غلام ابو الفضل
هر که بود در دلش فروغ ولایت
میشود آگاه از مقام ابو الفضل
بوسه به خاک درش زنند به اخلاص
پادشاهان بهر احترام ابو الفضل
بر سر بام جهان همیشه نوازد
کوی شهامت فلک به نام ابو الفضل
اهل وفا نیست هر کسی که نیاموخت
درس وفاداری از مرام ابو الفضل
ساقی دوران به دشت کرببلا ریخت
باده رنج و الم بجام ابو الفضل
جور مخالف ببین که بر لب دریا
خشک شد از قحط آب کام ابو الفضل
گشت قیامت بپا چو خیمه بدیدند
در پی آب روان قیام ابو الفضل
چشم فلک خیره شد چو دید به میدان
چهره ی همچون مه تمام ابو الفضل
لینک مطلب
همه حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن دم با توست
من از این جزر و مد سینه زنانت فهمیدم
ماه من شورش شبهای محرم با توست
....
دشمن از ترس تو مژه بر هم نزند
غضب آلوده ای و خشم خدا هم با توست
با حضورت حرم آل علی آرام است
تا زمانی که در این معرکه پرچم با توست
علقمه زیر شتاب نفست میسوزد
وعده ای داده ای و چشمه زمزم با توست
خرد شد ریخت به پایت همه هست حسین
قد بر افراشتن این کمر خم با توست
لینک مطلب
جمال حق ز سر تاپاست عباس
به یکتایى قسم ، یکتاست عباس (ع )
شب عشاق را تا صبح محشر
چراغ روشن دلهاست عباس (ع )
خدا داند که از روز ولادت
امام خویش را مى خواست عباس (ع )
اگر چه زاده ام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس (ع )
بنازم غیرت و عشق و وفا را
که هم سردار و هم سقاست عباس
هنوز از تشنه کامان شرمگین است
از آن در علقمه تنهاست عباس (ع )
نه تنها او بود باب الحوائج
شفیع عاصیان فرداست عباس (ع )
لینک مطلب
چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است
جگرم غرق به خون و تنم از تاب تهی است
گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش
پر زخوناب بود چشم من از آب تهی است
بروی اسب قیامم بروی خاک سجود
این نماز ره عشق است از آداب تهی است
جان من می برد آن آب کزین مشک چکد
کشتیام غرق در آبی که زگرداب تهی است
هر چه بخت من سرگشته به خواب است حسین
دیده اصغر لب تشنهات از خواب تهی است
دست و مشک و علمی لازمه هر سقا است
دست عباس تو از این همه اسباب تهی است
مشک هم اشک به بیدستی من میریزد
بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است
شعر آن است شهابا که زدل برخیزد
گیرم از قافیه و صنعت و القاب تهی است
سید شهاب الدین موسوی (شهاب)
لینک مطلب
جانم بفدای تو، ای ماه بنی هاشم
قربان وفای تو، ای ماه بنی هاشم
ای عبد مطیع حق، حق داده تو را رونق
این است جزای تو، ای ماه بنی هاشم
تو ساقی عطشانی، سقّای یتیمانی
رحمت بصفای تو، ای ماه بنی هاشم
تو اصل مناجاتی، تو قبل? حاجاتی
چشمم به عطای تو، ای ماه بنی هاشم
ای نور هدی عبّاس، شمع شهدا عبّاس
سوزم بعزای تو، ای ماه بنی هاشم
هرگزنشود نومید، هر کس بتو روی آرد
نازم بسخای تو، ای ماه بنی هاشم
ای آب بقا عبّاس، خورشید لقا عبّاس
مشتاق لقای تو، ای ماه بنی هاشم
چون نیست مرا توفیق، تا دست تو را بوسم
بوسم کف پای تو، ای ماه بنی هاشم
در موقف رستاخیز زهرا به تو می نازد
این فخر برای تو، ای ماه بنی هاشم
لینک مطلب
تویی ز سوی خدا کشتی نجات ابالفضل
هزار جان جهانی شود فدات ابالفضل
تو دست در ره حق دادی و خدا تو را دست
شوم فدای دو دست ز تن جدات ابالفضل
لقب خدای تو را داده است باب حوائج
به جز تو کس نکند حلّ مشکلات ابالفضل
به درد من نبود مرهمی به جز نظرتو
به من بده از اکسیر کیمیات ابالفضل
فتاده ام به کمند غم و مصیبت و محنت
بده به جان حسینت مرا نجات ابالفضل
زنم به نام تو دم من دمِ مدام به عالم
چه در حیات،چه در موقع ممات ابالفضل
امید و حسرت قبرت بماند بر دل عالم
مگر دهی تو به دو جهان برات ابالفضل
شاعر:سید رضا مؤید
لینک مطلب
تو نهادی بر سر زانو سر من از وفا
تا که بر دامن نهد رأس تو ی بی اقربا
یا زغمخواری کشد اندر زمین کربلا
جانب قبله ترا در وقت مردن دست و پا
نیست صاحب همتی در نشأتین
همقدم عباس را بعد از حسین
در هواداری آن شاه الست
جمله را یک دست بود او را دو دست
آن قوی،پشت خدا بنیان ازاو
وآن مشوش،حال بی دینان از او
موسی توحید را هارون عهد
ازمریدان جمله کاملتر به عهد
روز عاشورا به چشم پر زخون
مشک بر دوش آمد از شط چون برون
جانب اصحاب تازان با خروش
مشکی از آب حقیقت پر به دوش
شد به سوی تشنه کامان رهسپر
تیر باران بلا را شد سپر
بس فروبارید بر وی تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز
اشک،چندان ریخت بروی چشم مشک
تاکه چشم مشک خالی شد زاشک
برزمین آب تعلق پاک ریخت
وز تعین برسر آن خاک ریخت
هستی اش را دست از مستی فشاند
جز حسین اندر میان چیزی نماند
لینک مطلب
تا تو بودی خیمه ها آرام بود
دشمنم در کربلا نا کام بود
تا تو بودی من پناهی داشتم
با وجود تو سپاهی داشتم
تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
اصغر شش ماهه من زنده بود
تا توبودی خیمه ها غارت نشد
بعد تو کس حافظ یارت نشد
تا تو بودی چه ره ها نیلی نبود
دستها آماده سیلی نبود
تا تو بودی دست زینب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا که مشکت پاره و بی آب
دشمن بر کینه ات شاداب شد
لینک مطلب
بیا که بار امانت بمنزل افتاده
بیا که کشتیت ای نوح در گل افتاده
زراه لطف قدم نه دمی ببالینم
که سخت کار من اینجا به مشگل افتاده
زشوق اینکه رسد موجی از محبت تو
دلم چوگوهر خونین بسا حل افتاده
بدآنطریق که جان میدمند بر ابدان
محبت تو پریروی در دل افتاده
به مجلسم چونهی پا بهوش باش ایگل
که مست نرگس چشمت به محفل افتاده
به ناب خرمن زلفت دلم گرفته مکان
خبر دهید که آتش به حاصل افتاده
به چشم منتظرم تبر خورده صد افسوس
برای دیدنت این خار حائل افتاده
چنانکه پای درختان حسان ثمر ریزد
دو دست پور علی در مقابل افتاده
لینک مطلب