»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
غدیریه در منقبت مولاى متقیان
وقت آن آمد که خیزد ساقى و ساغر دهد ----- ازغدیر خم مییى از لعل روشنتر دهد
روز عیش و عشرتست امروز الحق در خور است ----- مطرب ار مزمر نوازد ساقى ار ساغر دهد
باده اى از رنگ ، گل و ز بوى مانند گلاب ----- وربنوشى از رخت گلهاى شادى بر دهد
گوهر هوش آزمایى جوهر جان و خرد ----- آن که سنگ بى بها را قیمت گوهر دهد
روز روز عشرتست و دور دور ساغر است -----خاصه گر ساغر، نگارى چابک دلبر دهد
باده از دست نگارین ، جان فزاید در بدن ----- خاصه گر نقل شراب از لعل جان پرور دهد
روح را لذت فزاید باده گلرنگ ، لیک ----- باگل اندامى چو نوشى لذت دیگر دهد
شاهدى نوشین دهن شیرین سخن کز دست او -----تلخ مى در کام جان شیرینى شکر دهد
لعل او را گر ببوسى طعم نقل و مى دهد ----- جعد اورا گر ببویى بوى سیسنبر دهد
شب اگر در خواب بینى زلف او در دست خویش ----- چون شوى بیدار، دستت نکهت عنبر دهد
جام از دست بلورینش چو نوشى روح را ----- یاد ازجام ولاى ساقى کوثر دهد
شمسه دین ، افسر آیین ، امیرالمؤمنین ----- آن که فرق شمس را خاک درش افسر دهد
آن که فرمان ولى اللهیش را جبرئیل ----- در غدیر خم ز حق بر دست پیغمبر دهد
پیشواى دین که آیین زو جمال و فر گرفت -----پیشوا آنست کایین را جمال و فر دهد
مصدر امر است و عالم مشتق از فرمان اوست -----آرى آرى اشتقاق فعل را مصدر دهد
او بود فرمانروا روح الامین فرمانبرش ----- هر چه فرمان باشد از حق او به فرمانبر دهد
منبرى کاندر فرازش نام او خواند خطیب ----- عرش اعظم بوسه بر آن پایه منبر دهد
ز ایزد اکبر ولایت دارد او بر ممکنات ----- آفرین برآن ولایت کایزد اکبر دهد
روز فیروز تولاى ویست امروز و شمس ----- مژده این روز را از مطلع خاور دهد
مژده امروز گر ماه آورد یا آفتاب ----- مژدگانى راسلیل موسى جعفر دهد
بوالحسن فرزند موسى آن که خاک درگهش -----مرده را مانند عیسى روح در پیکر دهد
لینک مطلب
گر نظر در آینه ، یک ره بر آن منظر کند ----- آفرینهاباید آن فرزند بر مادر کند
گر دگر بار این چنین بیرون شود آن دلرباى ----- خودیقین مى دان که اوضاع جهان دیگر کند
کس به رخسار مه از مشک سیه چنبر نکرد ----- او به رخسار مه از مشک سیه چنبر کند
کس قمر را همنشین با نافه اذفر ندید ----- او قمر راهمنشین با نافه اذفر کند
گر گشاید یک گره از آن دو زلف عنبرین ----- یک جهان آراسته از مشک و از عنبر کند
غم برد از دل تو گویى تا همى خواهد چو من ----- هرزمان مدح و ثناى خواجه قنبر کند
آن که اندر نیمشب بر جاى پیغمبر بخفت ----- تا تن خود را به تیر کید خصم اسپر کند
جز صفات داورى در وى نیابد یک صفت ----- آن که عقل خویش را بر خویشتن داور کند
داورش خواند ولى ، و احمدش خواند وصى ----- هم وصایت هم ولایت ز احمد و داور کند
در غدیر خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى (ص ) ----- تاعلى را او ولى بر مهتر و کهتر کند
تا رساند بر خلایق مصطفى امر خداى ----- از جهازاشتران از بهر خود منبر کند
گرد آیند از قبایل اندر آن دشت و نبى ----- خطبه برمنبر پى امر خلافت سر کند
گوید: آن کاو را منم مولا، على مولاى اوست -----زینهار از طاعت او گر کسى سر در کند
جشن فیروز وى است امروز کز کاخ امام (4) -----بانگ کوس و تهنیت گوش فلک را کر کند
بوالحسن فرزند موسى آن که خاک درگهش ----- مرده را مانند عیسى روح در پیکر کند
حکم فرمایند اگر خاقان و قیصر در جهان -----حاجب او حکم بر خاقان و بر قیصر کند
( ملک الشعراى بهار ت : 1266 - و: 1330ه . ش )
لینک مطلب
نگاهبهچهرهعلی
حضرتسلمان (ع) فرمود: یکروزخدمتحضرترسولاللّه (ص) مشرفشدم،دیدمحضرتدرحالسجدههستندوکلماتیرامیفرمایند. خوبکهگوشدادمشنیدممیفرماید: اِلهیبِحَقِّعلیِّخَفّفعَلیَّاَوزاریخدایابحقعلی (ع) قسمتمیدهمگناهانیراکهبردوشمنگذاشتهاندسبکگردان.
سلمانمیگوید: منتعجبکردم. صبرکردمتاحضرتسرازسجدهبرداشتبعدعرضکردمیارسولاللّهشماخدارابحقعلی (ع) قسممیدهید؟
حضرتفرمود: ایسلماناگرمیخواهیمقامعلی (ع) برایتظاهروواضحگرددبروبهبقیعوصدابزنبندار. وقتیاورادیدیمقامعلی (ع) راازاوبپرس.
سلمانمیگوید: واردبقیعشدموصدازدمبندار،ناگهانشخصعظیمالجثهایرادرکنارممشاهدهکردمازاحوالاتشجویاشدم؟!
گفت: منیکیازیهودیهایمدینهبودم. لکندردلمحبتعلی (ع) راداشتم.
بطوریکههرروزصبحمیآمدمکنارراهمیایستادمتاآقاعلی (ع) ازمنزلبیرونآیدوجمالنورانیاورازیارتکنم.
یکروزصبحکهازمنزلبیرونآمدموبسرراهحضرتشایستادمخبرینشدپرسجوئیکردمگفتندآقاعلی (ع) بهمسجدتشریفبردهاندمنازترسمسلمانهاجرأتنمیکردمواردمسجدشوم. وتاجمالآقارازیارتنمیکردمممکننبوددنبالکارروم.
لذاازآمدممحاذیدرمسجدایستادمبامیدآنکهشایدچشممبجمالنورانیشبیفتد. بمجردآنکهمحاذیدرآمدمدیدمآقاعلی (ع) درمیانمسجداستازجایخودحرکتکردونگاهیبطرفمنفرمودمثلاینکهمیدانستمنمنتظردیدناویم.
منهمجمالدلآرایاورازیارتکردموپیکارمرفتمتااینکهاجلمرسیدودرحالکفرازدنیارفتمومرابهآتشمبتلانمودندولکنقریببهیکمیلآتشازمندوراستوبمنصدمهایواردنمیکندبخاطراینکهدردلممحبتعلی (ع) است.
پیغمبراکرم (ص) فرمود: حبّعلیٌایمانوبعضهکفرٌونفاقمحبتعلی (ع) ایمانوبغضودشمنیبااوکفرونفاقاست.
ونیزفرمود: لواجتمعالناسعلیحبهماخلقاللّهالناراگرهمهمردممحبتعلی (ع) راداشتندخداوندآتشجهنمراخلقنمیکرد.
هرکهاندردلبداردمهرپاکمرتضی (ع)
جایاوباشدبهشتجاودانروزجزا
کیمیائیستعجبمهرعلی (ع) نورخدا
مسایجادبهگیتیشدهزاینمهرطلا
آنکهرامهرعلی (ع) نیستبدلمؤمننیست
چونکهایمانخداوندبودمهرولا
لینک مطلب
خوش آن دل کز ازل دارد ولاى حضرت هادى
خوش آن سر کو بساید رخ به پاى حضرت هادى
دلا گر رستگارى خواهى ازحول صف محشر
نما از حق طلب ظلّ لواى حضرت هادى
بجو از حق ولایش را همى جود و عطایش را
صفاده گنج دل را از صفاى حضرت هادى
ببر نام گرامیش که باشد حل هر مشکل
بکوب از جان در دولتسراى حضرت هادى
به هر دردى دوا نامش که در بازار حق عامش
شفا بخش امم دارالشفاى حضرت هادى
نبى اصل و على اسمى که جان عالمش قربان
که شد ایجاد دو عالم براى حضرت هادى
على بن محمد هادى دین حجت عاشر
که عاجز نطق قاصر در ثناى حضرت هادى
چگونه مدح شاهى را توان گفتن که مداحش
بود همواره در قرآن خداى حضرت هادى
عبادت را بود شرح قبولى دوستى او
قبول افتد اگر باشد رضاى حضرت هادى
بود جشن جنان محض و بغضش آتش نیران
بود غلمان غلام آشناى حضرت هادى
غلامرضا آذر مشهدى
لینک مطلب
دمی که بی توبمانم چرا نفس بزنم
اگرکه دم نـزنم ازتو ، ازچـه کس بزنم
رهامکن تومرا لحظه ای،خــدانکند
اسیرغیـرشـوم یـا ، دم ازهـوس بزنم
اگـرکه بـاغ دلم راگنــاه آفت زد
به لطف ومرحمتت دست برحرَس بزنم
توان ببخش مرا، جـای گوهرمهرت
تمام گنج جهـان گـررسیــد پس بزنم
نیـازمنـد توام ای گل همیشه بهـار
مبـاد روی نیــازی به خـاروخس بزنم
مرا به گلشن سبزبهشت ره دادند
کجــارواست که بالی به هرقفس بزنم
برای آن که بـداد دلم رسی امروز
سزاست دست به دامان دادرس بزنم
تمام آرزویم این بودکه دردم مرگ
تورا ببینـم و آن دم نفس نفس بـزنم
بخوان «وفائی»غمــدیده رابه سامرا
که درحریم توفریاد چون جرس بزنم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
لینک مطلب
گرفته جان نفسم در ثناى حضرت هادى
دُر سخن بفشانم به پاى حضرت هادى
نداشت طوطى جانم هنوز لانه به جسمم
که بود مرغ دلم آشناى حضرت هادى
صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا
صفاست در حرم با صفاى حضرت هادى
مقربان الهى فرشتگان بهشتى
کشند منت لطف و عطاى حضرت هادى
ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم
شود زیارت صحن و سراى حضرت هادى
درندگان زمین التجا برند به سویش
پرندگان هوا در هواى حضرت هادى
اگر به سامره ام اوفتد گذر سرو جان را
کنم نثار به گنبد نماى حضرت هادى
دلم که درد گناهش به احتضار کشانده
پناه برده به دارالشفاى حضرت هادى
مرا چه قدر که گردم گداى خاک نشینش
که هست خازن جنت گداى حضرت هادى
دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوت
ملاحت سخن دلرباى حضرت هادى
به خاک عطر بهشتى پراکند اگر آید
نسیمى از طرف سامراى حضرت هادى
به عمر دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظه اى که کنم جان فداى حضرت هادى
به تیرگى نبرى روى و راه خود نکنى گم
هدایت است به ظل لواى حضرت هادى
بخوان زیارت پر فیض جامعه که برى پى
به ارزش سخن دلرباى حضرت هادى
مرا رضایت ابن الرضا خوش است که دانم
بود رضاى خدا در رضایت حضرت هادى
شاعر:سازگار
لینک مطلب
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو
خورشید کسب فیض کند از ضیاى تو
اى خاص و عام از کرمت برده صبح و شام
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو
اى جبرییل میر ملک پیک انبیاء
خدمتگذار بر در دولتسراى تو
اى عاشر الائمه على النقى که هست
چشم امید خلق به مهر و وفاى تو
اى پور پاک معنى جود وکرم جواد
حاتم هزار بار خجل از ثناى تو
اى مظهر جلال و جمال خداى فرد
شد طوطیاى چشم ملک خاک پاى تو
در هر دو کون خرم و شاد است و رستگار
در دل هر آنکه داشت فروغ ولاى تو
خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن
در دهر هر که زیست به تحت لواى تو
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى
جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو
زد طعنه بر بهشت برین هر کسى که دید
آن گنبد منور و صحن وسراى تو
اى هادى هدایت دین مبین حق
اى آنکه مدح خوان تو باشد خداى تو
(علامه) با بضاعت فکرش کجا سزد
انشا کند چکامه مدح و ثناى تو
علامه مازندرانى
لینک مطلب
آشنا با نام تو جمله اهل یقین
هر کس شد مست تو از شراب دست تو
شد به پا از هست تو، آسمانها و زمین
ما نبودیم و غمت در دل ما جا گرفت
عاشقى معنا گرفت، چون به یادت شد قرین
هر که دیده طلعتت مانده مات و حیرتت
دل کشیده منتت تا شود با تو عجین
جان فداى جان تو، یک جهان خواهان تو
ریزه خوار خوان تو، انبیاء و مرسلین
هادى دلها تویى، دلبر زهرا تویى
قبله گاه ما تویى اى بهشت دلنشین
مصحف جامعه ات شرحى از ولایتت
دین ما محبتت تا به روز آخرین
شهاب
لینک مطلب
امشب اگر مرغ دلم نواى خوشتر آورد
به سامرا پر کشد و خبر ز دلبر آورد
مژده اى از شکفتن گلى معطر آورد
مادر او ز خرمى دست دعا برآورد
دعا کند ز جان و دل ز بهر نور دیده اش
به وجد و شادمانى از مقدم نو رسیده اش
مرا به جان و دل بود شور و نواى سامرا
مدام بر سرم بود حال و هواى سامرا
عمر اگر طلب کنم هست براى سامرا
مگر که قسمتم شود صحن وسراى سامرا
من از ازل شیفته و محو امام هادیم
اوست به سیر قرب حق به صبح و شام هادیم
اى که بشد ماسوا ریزه خور عطاى تو
باب نجات دوستان دست گره گشاى تو
کنند خیل انبیا مدح تو و ثناى تو
حصن امام من بود مهر تو و ولاى تو
خلق جهان از نیاز نشسته اند بر درت
توئى امام هادى و فاطمه است مادرت
تو با نگاه رأفت دل ز همه ربوده اى
راه بهشت را به ما ز مرحمت نموده اى
باب عنایت و کرم به روى ما گشوده اى
گرد ملال و رنج را ز جان ما زدوده اى
به حقِ حق که قلبها شده است جایگاه تو
خیر و سعادت بشر بسته به یک نگاه تو
نمانده مهلتى دگر ز عمر این سفر مرا
کسى نه آگه از دلم به غیر دادگر مرا
به غیر وصل کوى او چه حاجتى دگر مرا
فراق و هجر مهدى اش نموده خونجگر مرا
خدا کند حکومت جهانى اش بپا شود
مگر بدست او (رضا) دشمن دین فنا شود
لینک مطلب