»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
امروز بگو ، مگو چه روز است ؟
تا گویمت این سخن به اکرام
موجود شد از براى امروز
آغاز وجود تا به انجام
امروز ز روى نص قرآن
بگرفت کمال ، دین اسلام
امروز به امر حضرت حق
شد نعمت حق به خلق اتمام
امروز وجود پرده برداشت
رخساره خویش جلوه گر داشت
امروز که روز دار و گیر است
مى ده که پیاله دلپذیر است
از جام و سبو گذشت کارم
وقت خم و نوبت غدیر است
امروز به امر حضرت حق
بر خلق جهان على امیر است
امروز به خلق گردد اظهار
آن سر نهان که در ضمیر است
عالم همه هر چه بود و هستند
امروز به یک پیاله مستند
لینک مطلب
اى شرف اهل ولایت ، غدیر
برکه سرشار هدایت ، غدیر
زمزم و کوثر ز تو کى بهترند
آبروى خویش ز تو مىخرند
این که کند زنده همه چیز آب
زاب غدیر است نه از هر سراب
از ازل این برکه بجا بوده است
آینه لطف خدا بوده است
لینک مطلب
آن روز صحرا از عطش تفتیده تر بود
در التهابی آتشین هر خشک و تر بود
آن روز گوئی آسمان نزدیکتر بود
از شهر مکه کاروانی در سفر بود
اما امیر کاروان چون سیر می کرد
در خاطر خود فکر امری خیر میکرد
صدها ملک از آسمان پرواز کردند
در های رحمت را به رویش باز کردند
تفسیر پایان نامه را آغاز کردند
فرمان بلّغ را همه آواز کردند
که ای خاتم پیغمبران بنما نگین را
معلوم کن از بهترینها بهترین را
باید که تو این راه را هموار سازی
این کاروان خفته را بیدار سازی
اینجا غدیر است و هزار اندیشه دارد
در این زمین نخل ولایت ریشه دارد
بر منبری آنجا رسول عشق پا زد
فریاد انی تارکم را برملا زد
یکباره بین خلق مولا را صدا زد
بگرفت دست مرتضی را و صلا زد
فرمود مردم گرد مولا جمع باشید
از بعد من پروانه این شمع باشید
لینک مطلب
باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر
موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر
چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر
شد غدیر خُم تجلیگاه انوار خد
تا در آن جا جلوه گر شد نور مِصباحُ الهُدی
آفرینش را بُوَد بر سوی آن سامان نگاه
ما سوی اللّه منتظر تا چیست فرمان اِله
ناگهان خَتمِ رُسُل ، آن آفتاب دین پناه
بر فراز دست می گیرد علی را همچو ماه
تا شناساند به مـردم آن ولی اللّه ر
? والِ مَن والاه ? خواند ، ? عادِ مَن عاداه ? ر
ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت ، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام
از ولای مُرتضی دل را چراغان می کنیم
بـا علی بار دگر تجدید پیمـان می کنیم
لینک مطلب
به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را
زنم تنهای تنها ناله های آخر خود را
قفس را در گشوده صید را آزاد بگذارید
که در کنج قفس نگذاشت جز مشت پر خود را
کنیزان لحظه ای آرام شاید بشنوم یک دم
صدای ناله جانسوز زهرا مادر خود را
لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته
مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
بس که از آتش غم سوخت سراپای دلم
با نفس شعله برآید ز سویدای دلم
از جگر سوختگی بیشترم سوزاند
خنده و کف زدن همسر من پای دلم
اشک نه خون جگر می چکد از چشمانم
می گدازد رخم رخم از آتش در پای دلم
یک نفر نیست که بر غربت من گریه کند
درد تنهایی من می کشدم وای دلم
هر چه من ناله زدم آب به من خندیدند
مهد در رقص کنیزان شده آوای دلم
گوشه حجره کسی خاک به سر می ریزد
مادرم فاطمه آمد به تمنای دلم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مدینه باز دلم گرفت وقتی که اسم تو اومد
بازم غم لاله تو آتیش به قلب همه زد
مدینه باز چشم همه باید بباره اشک خون
آخه دوباره ناله زد یه مادر قامت کمون
مدینه باز به ضجه ای از میون حجره میاد
یه محرم نا محرمی اجرت یه غریب و داد
مدینه باز تازه شد داغ عزای مجتباست
اینکه از پا افتاده نو گل پر پر رضاست
تا که صدای ناله هات دیگه به مردم نرسه
شاید که گفتی اون میون مادر بیا دیگه بسه
ای مادر مهربونم می خوام با تو سفر کنم
می خوام بیام تو آسمون به روی تو نظر کنم
دیگه دم آخرمه جدا میشم من از همه
ببین که ذکر لبمه یا فاطمه یا فاطمه
لینک مطلب
خدا با اسم اعظم یا علی گفت
ملک در اولین دم یا علی گفت
عجب سری است در خلقت که از خاک
چو برمی خاست آدم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
مسیحا دم از آن گردید عیسی
که در دامان مریم یا علی گفت
محمد در شب معراج برخاست
به قصد قرب اعظم یا علی گفت
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه کم کم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده می شد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
لینک مطلب
در روز غدیر ، عقل اول
آن مظهر حق ، نبیِّ مرسل
چون عرش تو را کشید بر دوش
آن گاه گشود لعل خاموش
فرمود که این خجسته منظر
بر خلق پس از من است رهبر
بر دامن او هر آن که زد دست
چون ذره به آفتاب پیوست
ولایت حیدر ، لبخند فاطمه
از ولایت عهدی حیدر ، خدا تاج شرف
بار دیگر بر سر زهرای اطهر می زند
در حریم ناز و عصمت زین همایون افتخار
فاطمه لبخند بر سیمای شوهر میزند
لینک مطلب