سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

  ;( حاج میرزا حبیب خراسانى ت : 1266 ه و: 1327 ه . ق )

اى گلرخ دلفریب خود کام

وى دلبر دلکش دل آرام


شد وقت که باز دور ایام

گامى بزند موافق کام


برخیز تو نیز آسمان وار

یکروز به کام ما بزن گام


بستان و بده بگو سرودى

برخیز و برو بیا بزن جام


چون خرمن گل به عشوه بنشین

چون سرو روان به جلوه بخرام


از شام به عیش کوش تا صبح

وز صبح به طیش باش تا شام


امروز بگو مگر چه روز است

تا گویمت این سخن به اکرام


موجود شد از براى امروز

آغاز وجود تا به انجام


امروز ز روى نص قرآن

بگرفت کمال ، دین اسلام


امروز به امر حضرت حق

شد نعمت حق به خلق اتمام


امروز وجود، پرده برداشت

رخساره خویش جلوه گر داشت


امروز که روز دار و گیر است

مى ده که پیاله دلپذیر است


چون جام دهى به ما جوانان

اول به فلک بده که پیر است


از جام و سبو گذشت کارم

وقت خم و نوبت غدیر است


برد از نگهى دل همه خلق

آهوى تو سخت شیرگیر است


در عشوه آن دو آهوى چشم

گر شیر فلک بود،اسیر است

 


در چنبر آن دو هندوى زلف

خورشید سپهر،دستگیر است


مى نوش که چرخ پیر امروز

از ساغر خورپیاله گیر است


امروز به امر حضرت حق

بر خلق جهان على امیراست


امروز به خلق گردد اظهار

آن سر نهان که درضمیر است


آن پادشه ممالک جود

در ملک وجود بر سریراست


چندان که به مدح او سرودیم

یک نکته ز صدنگفته بودیم




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:53 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر و مدح امیرالمؤمنین على (ع)


اى رخت چون ارغوان بشکفته در فصل بهار

ارغوانى باده ده کامد گل سورى ببار


باغ خرم گشت و بستان سبز، نوش آن سرخ مى

کز چمن شد زردى فصل دى از باد بهار


مسند اندر جویبار افکن به زیر سرو بن

 اى قدت در راستى چون سرو اندر جویبار


لاله گون مى نوش و بوس از غنچه لب ده مرا

  - اى ز لعلت غنچه ، دل پر خون و لاله داغدار


روز روز عشرتست و دور دور ساغر است

فصل فصل نوبهار و وقت وقت باده خوار


شغل و کار ار هست رو بگذار تا وقت دگر

 روزمى خوردن بود اى دون نه وقت شغل و کار


گر صراحى و سبو از مى تهى شد باک نیست

 روشرابى از خم آر، اى ماهرو تا کى خمار


باده خم خم ده به مى خواران که از خم غدیر

ساقى کوثر دهد ما را شرابى خوشگوار


باده اى میخانه اش عرش و خدایش مى فروش

حامل مى جبرئیل و مصطفایش میگسار


هر که این ساقى نخواهد، زندگى بر وى حرام

 هرکه این ساغر ننوشد عیش بادش زهر مار


این مى اندر جام آدم صاف شد تا شد صفى

 این مى اندر کام نوح آمد که آمد رستگار


این مى ابراهیم خورد و مست گشت و بت شکست

 شد بر او بر دو سلام ، از شعله نمرود، نار


نشاه این مى نداند غیر رند باده نوش

 مستى این مى نداند غیر مست هوشیار


این مى از حب ولاى آن کسى آمد که اوست

 هم وصى مصطفى و هم ولى کردگار


شمسه آیین امیرالمؤمنین ضرغام دین

 کامد ازبازوى او ارکان ایمان استوار


دست حق ، بازوى پیغمبر که دست و تیغ او

 کرده دین مصطفى را تا قیامت پایدار


آن که از جام ولایش آفرینش جرعه نوش

 وان که از خوان عطایش ما سوى اللّه ریزه خوار


در درج انما و ماه برج هل اتى

 شاه تخت لافتى داراى سیف ذوالفقار


اختران را نیست بى خط جواز او مسیر

 آسمان راهست در راه نیاز او مدار


بوتراب از خاکسارى کنیتش ، لیکن بود

 آسمان از مسکنت بر آستانش خاکسار


گر خدا را بنده اى باشد همین مولاى ماست

ورنه حق بندگى را کس نباشد حقگزار..


از مدیح او خدا داند سرا پا عاجزم

 پیش فرزندش کنم اقرار عجز و انکسار


شاه اقلیم ولایت بوالحسن کامد ز قدر

 عرش اعظم پیشگاه و جبرئیلش پیشکار...

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:52 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر و مدح امیرالمؤمنین (ع)


بسى نمانده که از فر ماه فروردین

 چمن شود زطراوت همال خلد برین

به رنگ و بوى بماننده بهشت شود

جهان ز مقدم اردیبهشت و فروردین

بهار آید و گلزارها بیاراید

 به لاله و گل وریحان و سنبل و نسرین

برآید از دو بناگوش خاک لاله و گل

 چنان که ازغرفات بهشت ، حورالعین

دمد ز خاک به جاى بنفشه لعل کبود

 فتد ز شاخ ‌به جاى شکوفه در ثمین

ز نکهت گل آید نسیم غالیه ساى

 ز بوى سنبل گردد هوا عبیر آگین

دو چشم ابر بگرید چو دیده فرهاد

 دهان ، چوغنچه گشاید به خنده شیرین

نسیم باد برآرد گل از گل تیره

 سرود مرغ زدایدغم از دل غمگین

برآورند همه خفتگان مهد چمن

 به دستگیرى باد صبا، سر از بالین

هزار چندان نسرین و یاسمن بینى

 که کاست درمه کانون و موسم تشرین

گرفته بینى گلبن به دست ، دسته گل

 براى جلوه در انظار نرگس مسکین

چنان که دست خدا را رسول بارخداى

 گرفت روز غدیر از براى جلوه دین


بزرگ آیت یزدان امیر بدر و حنین

 على که تارک فخرش رسد به علیین

على کزو شرف اندوخت ملت بیضا

 على کزوادب آموخت جبرئیل امین

على کز ایزد علام حجتى است قوى

 على که برهمه اسلام آیتى است مبین

موافقش به جنان آب خورده از کوثر

 مخالفش به سقر غسل کرده در غسلین

نه در جهنم اعداى او کشند عقاب

 که سجن تن همگان راست بدتر از سجین

ز مادر و ز پدر در جهان نبیند مهر

 کسى کزو به دل اندر نهفته دارد کین

نه او به روز غدیر از خدا ولایت یافت

که پیش از آدم بر این مقام بود مکین

 نبود اگر ز خدا ناخداى کشتى نوح

 زموج طوفان خشکى نیافت روى زمین

به زیر سایه او یونس آرمید چو گشت

 برون زاشکم ماهى ، به سایه یقطین

اگر سلیمان جن و بشر به فرمان داشت

 چو شاه اسم على کرده بود نقش نگین

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:50 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر و مدح سیدالوصیین امیرالمؤمنین (ع)


خجسته روزا، کز فیض حضرت داور ----- دمد به نورولایت ز مطلع خاور


سعید عیدا، کز فر آن کمال گرفت ----- به خلق ، دین خداوند و نعمت داور


نظام یافت درین روز ملت بهروز ----- قوام یافت درین عید دین پیغمبر


بلند رایت اسلام شد به پا که نشست ----- به جاى احمد مرسل امام جن و بشر


على وصى بلافصل احمد مختار ----- که پشت چرخ ‌به تعظیم نام او چنبر


ظهور اول یزدان که با تمام صفات ----- خداى را بوداز فرق تا قدم مظهر


وجود انواع از جود او شده موجود ----- درخت ابداع از فیض اوست بارآور


ولاى او به موالیست کنز لایفنى ----- خلاف او به اعادیست ذنب لایغفر


فلک به حکم قضا و قدر کند جنبش ----- ولى نجنبدبى حکم او قضا و قدر


جهان به تابش شمس و قمر بود روشن ----- ولى زتابش انوار اوست شمس و قمر


درین مبارک روز و درین همایون عید ----- که زهره وش ز نشاط انجمند رامشگر


نشست جاى محمد، على به امر خداى ----- که ماه تابان بر جاى مهر اولیتر


على به جاى رسول اللّه آن سزد که بود ----- رسول بارخدا را چو روح در پیکر


به جایگاه نبى باید آن نشست که کرد ----- به خوابگاه نبى لیلة المبیت ، مقر


فراز مسند ایمان کسى گذارد پاى ----- که ازحسامش ایمان بلند دارد سر


چه مدح گویم آن را که از مدایح او ----- زبان ناطقه لالست و گوش سامعه کر


مگر به خاک رضا برنهم سر تسلیم ----- که استعانت مدح پدر کنم ز پسر


چراغ دوده احمد فروغ دیده دین ----- طراز شرع على بن موسى جعفر


شهى که در طلب خاک آستانه او ----- گشاده شب همه شب چرخ ، دیده از اختر


ز بقعه حرمش غرفه اى بود فردوس ----- ز ساغرکرمش جرعه اى بود کوثر

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:49 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:49 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر و مدح سیدالوصیین امیرالمؤمنین (ع)


خجسته روزا، کز فیض حضرت داور ----- دمد به نورولایت ز مطلع خاور


سعید عیدا، کز فر آن کمال گرفت ----- به خلق ، دین خداوند و نعمت داور


نظام یافت درین روز ملت بهروز ----- قوام یافت درین عید دین پیغمبر


بلند رایت اسلام شد به پا که نشست ----- به جاى احمد مرسل امام جن و بشر


على وصى بلافصل احمد مختار ----- که پشت چرخ ‌به تعظیم نام او چنبر


ظهور اول یزدان که با تمام صفات ----- خداى را بوداز فرق تا قدم مظهر


وجود انواع از جود او شده موجود ----- درخت ابداع از فیض اوست بارآور


ولاى او به موالیست کنز لایفنى ----- خلاف او به اعادیست ذنب لایغفر


فلک به حکم قضا و قدر کند جنبش ----- ولى نجنبدبى حکم او قضا و قدر


جهان به تابش شمس و قمر بود روشن ----- ولى زتابش انوار اوست شمس و قمر


درین مبارک روز و درین همایون عید ----- که زهره وش ز نشاط انجمند رامشگر


نشست جاى محمد، على به امر خداى ----- که ماه تابان بر جاى مهر اولیتر


على به جاى رسول اللّه آن سزد که بود ----- رسول بارخدا را چو روح در پیکر


به جایگاه نبى باید آن نشست که کرد ----- به خوابگاه نبى لیلة المبیت ، مقر


فراز مسند ایمان کسى گذارد پاى ----- که ازحسامش ایمان بلند دارد سر


چه مدح گویم آن را که از مدایح او ----- زبان ناطقه لالست و گوش سامعه کر


مگر به خاک رضا برنهم سر تسلیم ----- که استعانت مدح پدر کنم ز پسر


چراغ دوده احمد فروغ دیده دین ----- طراز شرع على بن موسى جعفر


شهى که در طلب خاک آستانه او ----- گشاده شب همه شب چرخ ، دیده از اختر


ز بقعه حرمش غرفه اى بود فردوس ----- ز ساغرکرمش جرعه اى بود کوثر

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:49 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر و منقب شاه خیبرگیر امیرالمؤمنین (ع)


ماه گشت از مطلع خورشید امروز آشکار

آشکاراى ماهرو خورشید مى در مجلس آر

حق مى خواران بده از آن لب شیرین که یافت

حق به استحقاق در این روز بر مرکز قرار

آسمان را بر مدار عشرتست امروز دور

هان پریرویا تو لعل از ساغر مى بر مدار

روز روز عشرتست و عید عید ملتست

دوردور ساغر است و وقت وقت باده خوار

دست حق امروز بر دست خلافت کرد جاى

 

پایکوبان سوى جام و باده بر، دست اى نگار

دست بگشا سوى جام و خون رز در ده مدام

اى ز خون عاشقان بر دست و پا بسته نگار

زهره اى هاروت چشم امروز گرم رامش است

گرم کن دل را به رامش ماهرویا، زهره وار

دین حق امروز کامل شد پى تکمیل عیش

باده در ده اى کمال حسن در تو آشکار

مى بنوش و مى بنوشان وز گنه مندیش از آنک

مر جهان را پاک بگرفته است عفو کردگار

باده خم خم ده نگارینا که در خم غدیر

ساقى کوثر بود امروز ما را میگسار

شاه اورنگ سلونى ، ماه برج لو کشف

آن که مى باشد امین وحى را آموزگار

مظهر قهر الهى حیدر خیبر گشاى

مرد میدان شجاعت ضیغم مرحب شکار

موج دریاى فتوت آن که اندر شان اوست

لافتى الا على لا سیف الا ذوالفقار

باره طغیان و کفر از نیروى او منهدم

پایه اسلام ودین از بازوى او استوار

شمع لاهوتست از نور جمالش مستنیر

عقل فعال است در ملک جلالش پیشکار

گر نه او مقصود بود از آفرینش ، مى نکرد

تا ابدنفس هیولا هیچ صورت اختیار

او در علم رسول اللّه بود زین در درآى

تا درعلمت به خاطر برگشاید صد هزار

از ولاى او در این روز همایون ، دین حق

خرمى افزوده چون بستان ز فیض نوبهار

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:42 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر


زهى روزى مبارک طالع و عیدى همایونفر

که هم ایام را زیب است و هم اسلام را زیور

زهى عیدى همایون کز پى ایثار آن هر دم

سعادت خیزد از گردون شرافت ریزد از اختر

مال دین جمال ملت امروز است و مى باید

کمال عیش با ماهى جمال از مهر روشنتر

مهیا مجلس باده اساس عیش آماده

نبید و نقل بنهاده ستاده ساقى دلبر

نشینى اندر آن محفل به کام جان و کام دل

تو گه بوسى لب ساقى و ساقى گه لب ساغر

به قد سرو دل آرایى ستاده سرو در محفل

به رخ ‌ماه دلفروزى نشسته ماه در عنبر

در این عید مبارک اى مبارک عید مشتاقان

بیاور قوت جان ما را از آن یاقوت جان پرور

بـه چـم سـاغـر به کف زى خم ، بکش مى غم کن از دل گم

که امروز از غدیر خم دهد مى




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:41 عصر نظر


سبحه روح الامین در ثمین نجف آمد ----- دل پیغمبراین در نجف را صدف آمد
نجف استى که بگسترده همه پر ملک را ----- معدن هشت بهشت استى کان شرف آمد
معتکف باش در این خاک و بجوى آبرویت را ----- که جز این روضه رضوان نه تو را معتکف آمد
دیده بگشا دل بشکسته از آن بند به مرهم ----- روبدان دار که بگسسته بدان مؤتلف آمد
بر روى طلعت دادار که این پرده کشیده ؟ ----- کشف وجه اللّه در دست شه لوکشف آمد
آن که در هر که و بر هر چه همى دیده خدا را ----- رازهر ذره و هر دره بر او منکشف آمد
انبیا گرد ضریحش به طوافند منظم ----- پى تعظیم ،ملائک سرپا صف به صف آمد
کشف هر راز نشد در خور هر مرد جز آن کو ----- به لبش گاه سلونى و گهى لو کشف آمد
گه سردوش نبى پاى وى اندر دل کعبه ----- گه به خم سروقدش همچو علم روى کف آمد
قامتش گشت لوا دست محمد(ص ) ید بیضا ----- روزخیبر علمش هم به کفش از شعف آمد
شیعه اندر کنف آن علم حمد مهیمن ----- حمدللّه علم حمد مهیمن کنف آمد
على عالى اعلا شده میزان عملها ----- چون ز عدلش سرمویى نه زیان نى سرف آمد
آن که پرورد خدا با تن وى روح مسیحا ----- روح وى را چه مقامى ز کمال و شرف آمد
آن امامى که دمد روح به روح اللّه و مریم ----- بى نیازاز زر و سیم و خور و خواب و تحف آمد
ما امامت نپذیریم جز از زنده دلى کو ----- فعل وى عدل و دمش فصل و قضایش نصف آمد
از جهاز شتران منبرى آراسته در خم ----- عرش برعرشه وز افواج ملائک سه صف آمد
در یمین روح الامین بودى و میکال یسارش -----پشت سر بود سرافیل که صورش به کف آمد
و آنچه در مولد و مبعث شدى از جلوه ایزد ----- روزخم بر دل مردان خدا مکتشف آمد
دست بنهاد خداوند روى کتف محمد(ص ) ----- که خنک دل شد و از عرش برین با شعف آمد
طرفه بر جایگه دست خدا در دل کعبه ----- پى افکندن بت ، پاى على بر کتف آمد
هدف زندگى مرد خدا راست ولایش ----- ورنه تیرش به زمین آمده کى بر هدف آمد
که به جز حجت معصوم کند فصل قضایا؟ ----- نه مگرآنچه زنادان شده جاى اسف آمد
اى شـهـنشه که سلاطین و ملائک سرکویت ----- جمله صف بسته به خدمت چو گدا در صغف آمد
مشکن این مدحت ناقابل ازین پیر غلامت ----- کزبهشت نجفت ملتقط و مقتطف آمد
تو بزرگى و در آیینه کوچک ننمایى ----- نه مگرمور در اردوى سلیمان به صف آمد
گر قبولم نکنى خاک به سر ریزم و گویم ----- مور با،ران ملخ رانده ز شاه نجف آمد
ما همه شیعه ایرانى و هر سنگ خلافى ----- بر سرشیعه ات اى شه زره مختلف آمد
لیک شک نیست شود دولت ایران مترقى ----- چون که از جان و دل او بنده شاه نجف آمد

 

 

( علامه حائرى مازندرانى ت : 1297 ه .ق )




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:40 عصر نظر



فرخ و فرخنده باد، عید سعید غدیر
که باشد از حد فزون ، مبارک و دلپذیر
به امر یزدان پاک ، به حکم حى قدیر
نبى به روزى چنین ، ساخت على را امیر
به جمله مؤمنین به زمره مؤمنات
چون که به خم غدیر کرد پیمبر نزول
گرد قدومش کشید، فلک به چشم قبول
از احد لم یزل ، وز صمد لایزول
حضرت جبریل شد، رسول ، نزد رسول
نخست از حق رساند بدو سلام و صلات
پس از سلام و صلات ، باز رساند این پیام
که اى امام امم ، که اى رسول انام
بلغ ما انزل الیک بر خاص و عام
و گر نه بنموده اى رسالتى ناتمام
که حق نگهدار توست از همه حادثات
اى شه عالى نسب ، وى مه والاجناب
ز ایزد آورده ام ، چنین به سویت خطاب
که در بر مرد و زن ، به محضر شیخ وشاب
خیز و على را نماى ، ز خویش نایب مناب
که بسته بر دست اوست گشایش مشکلات
على بود آن که هست دین خدا رانصیر
على بود آن که هست بهر تو یار وظهیر
ندارد از ممکنات هیچ شبیه و نظیر
نیست به احکام دین پس از تو چون اوخبیر
از همه داناترست بر سنن و واجبات
على است کز بعد تو اشرف و اولاستى
بر همه کائنات ولى والاستى
آن که به توحید و شرک فزودى وکاستى
کین وى و مهر او در همه اشیاستى
هذا ملح اجاج ، هذا عذب فرات
همین على بود و بس که مر تو را یار بود
به روز رزم و نبرد یار و مددکار بود
به کار دینش مدام کوشش بسیار بود
قاتل کفار گشت ، قامع فجار بود
به خاک خوارى فکند تن از طغات وعصات
گرفت ختم رسل دست على را به دست
چنان که مشهور شد بر همه بالا وپست
گفت به صوت جلى آن شه یزدان پرست
على است از بعد من امیر بر هر که هست
على است نعم الامیر على است خیرالولات
محب او را حبیب داور و دادار باد
عدوى او را عدو ایزد قهار باد
یاور او را خداى ، یار و مددکار باد
خاذل او نزد حق در دو جهان خوار باد
هست گر از مسلمین یا بود از مسلمات
رسول اکرم چو کرد مثال حق امتثال
خطاب عزت رسید از سبحات جلال
که دین اسلام یافت اینک حد کمال
نعمت من شد تمام به مسلمین بالمال
از این عمل راضى است ذات جمیل الصفات
اى ملک ملک دین على عالى مقام
که حق تو را ساخته وصى خیرالانام
منطق منشى کند، مدح تو هر صبح وشام
به چشم لطف و کرم بر او نظر کن مدام
که هست بارى گران او را از سیئات
جهان بود تا به جاى ، باد به جا نام تو
توسن ایام باد، تا به ابد رام تو
کوس ولایت زنند، بر زبر بام تو
باد به دلخواه تو، صبح تو و شام تو
این یک خیر المساء و ان یک نعم الغدات

 




  (حسینعلى منشى کاشانى ت : 1271 ه . ش - و: 1349 ه . ش )




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:38 عصر نظر

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir