سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

 

قحط آب است و صدف از رنگ گوهر شد خجل

هم ز مادر طفل و هم از طفل مادر شد خجل

کافرى از بس که زان مسلم نمایان دید دین

سر به پیش افکند و در پیش پیمبر شد خجل

هاجرى زمزم پدید آورد و طفلش تشنه بود

سعى بى حاصل شد و زمزم ز هاجر شد خجل

با عمو مى گفت طفل تشنه کام خود ولیک

سر فرازم کن رباب از روى اصغر شد خجل

مشک خالى و دلى پر از امید آورده بود

و ز رخ بى آب و رنگش آب آور شد خجل

سخت سقا بهر آب و آبرو کوشید لیک

عاقبت کوشش ، ز سعى آن فلک فر، شد خجل

مایه آن پایه همت ، گشت نومیدى ز آب

و ز لب خشکیده او، دیده تر، شد خجل

روح غیرت ، جان مردى ، ذات عشق ، اصل وفا

هر یک ، از آن ساقى کوثر، حوض کوثر شد خجل

زان طرف ، عباس از طفلان خجل ، زین سو، حسین

آمد و دید آن فتوت ، از برادر شد خجل

خواست ، برخیزد به پا بهر ادب ، دستى نبود

و آن قیامت قامت ، از خاتون محشر شد خجل

ریزش اشکت کند ((انسانیا)) این سان سخن

بى سخن زین درفشانى در و گوهر شد خجل

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:30 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

فرزند على حیدر کرار ابوالفضل

و ز حلم و ادب سَرْوَرِ اخیار ابوالفضل

اى ماه بنى هاشم و مصداق فتوت

گشتى پدر فضل به ادوار، ابوالفضل

از همت و ایمان و فداکارى ، و اخلاص

دارى تو نشان همه احرار، ابوالفضل

از بهر برادر، چو على بهر پیمبر

اى حامى حق ، در همه رفتار، ابوالفضل

در دست بلا خیز تو هر خصم هر آسان

و زهیبت تو لرزه بر اشرار، ابوالفضل

پشت سپه حق و عدالت ز تو شد گرم

از بهر حسین یاور و غمخوار، ابوالفضل

اى دشمن بیداد و طرفدار عدالت

اى همچو على در همه کردار، ابوالفضل

تو باب حسینى ، به همه بابِ حوائج

بنما نظرى سوى من زار، ابوالفضل

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:29 عصر نظر

عباس آمد و به کف از آه خود علم

چون قرص آفتاب که تابد به صبحدم

گفتا کنون نه جاى علمدارى من است

این آه کودکان تو و این ناله حرم

اذن جهاد دشمن از آن شه گرفت و داد

بر پاى شاه بوسه و بر دست شد علم

با نوک نیزه خصم به هم کوفت تا شکافت

قلب سپاه و پس به سر آب زد قدم

پر کرد مشک و خواست لب خشک تر کند

یاد آمدش ز تشنگى سید امم

آن آب را نخوردو روان شد به خیمه گاه

کابى دهد به تشنه لبان دیار غم

دورش سپاه چون گهرى بود آبدار

همچون نگین احاطه نمودند لاجرم

خستند هر دو دست وى از خنجر جفا

بستند هر دو چشم وى از ناوک ستم

تیرى به مشکش آمد و آبش به خاک ریخت

تنها نریخت آب که خونش بریخت هم

شد مشک او ز آب تهى قالبش ز خون

نخلش ز پا در آمد و سروش خمید هم

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:27 عصر نظر

عباس که بود در سرش شوق گذشت

دیدند چگونه دارد او ذوق گذشت

جان در ره آب داد و یک جرعه نخورد

این است گذشتی که بود فوق گذشت

((((((((((()))))))))))

در شب گل آفتاب کشتن سخت است

آیات خدا به خون نوشتن سخت است

تاریخ زجان گذشته دیده است زیاد

لب تشنه ز آب در گذشتن سخت است

(((((((((())))))))))

تا آب روان به کودکانش برسد

نگذاشت که آب بر دهانش برسد

ترسید اگر دیر بجنبد عباس

شاید خللی به امتحانش برسد

(((((((((())))))))))

شاعر:سید رضا مؤید




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:27 عصر نظر

سالها بر درگهت خدمتگذارم یا حسین

وین زمان بر لطف تو امیدوارم یا حسین

مادرم بودت کنیز و من ترا هستم غلام

ای غلامی تو تاج افتخارم یا حسین

ای ید مشکل گشایت بر همه عالم محیط

مشکلی لاینحل افتاده بکارم یا حسین

تشنه گان در انتظار آب و من در پیش آب

غرقه در خون تاب ره رفتن ندارم یا حسین

اذن آب آوردنم دادی ولی ممکن نشد

زین جهت از پیشگاهت شرمسارم یا حسین

گرچه چشمم بسته شد از خون ولی در راه تو

باز باشد دیده گان انتظارم یا حسین

دشمن از تیغ جفا انداخت دستم را چو دید

دست از دامان مهرت برندارم یا حسین

ای تو صاحب اختیارم رحمتی کز یک عمود

رفته از دل تاب و از کف اختیارم یا حسین

گر برادر خواندمتبود از کمال اشتیاق

ورنه در کویت غلامی جان نثارم یا حسین

در ولادت دیده بگشودم بدامان علی

در شهادت سربپایت می گذارم یا حسین

در حضورت گرنه برخیزم مرا معذور دار

چون که دیگر طاقتی بر جان ندارم یا حسین

بر (مؤید)التفاتی کن به جان اکبرت

کزدل سوزان شد اینسان سوگوارم یا حسن




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:26 عصر نظر

سرباز اسلامم سردار عاشورا

دستم گره بگشود از کار عاشورا

شاگرد ممتاز دبستان حسینم

با چشم و دست و سر نگهبان حسینم

عمرى بود کز جان ، کردم نگهدارى

تا در رهش امروز، سازم فداکارى

جان بر کف و قربانى جان حسینم

با چشم و دست و سر نگهبان حسینم

لب تشنه آبم امّا نه از دریا

آبى که نوشاند در کام من زهرا

من جعفر طیار یاران حسینم

با چشم و دست و سر نگهبان حسینم

وقتى مرا دیگر بگذشت آب از سر

آب ارچه نوشیدم از دست پیغمبر

شرمنده باز از کام عطشان حسینم

با چشم و دست و سر نگهبان حسینم

من ماه و او خورشید در چرخ توحید است

ماهى که سرگردان در گرد خورشید است

یک قطره از دریاى احسان حسینم

با چشم و دست و سر نگهبان حسینم

فرقم اگر بشکست شد خاک راه او

دستم اگر افتاد شد بوسه گاه او

سر تا قدم دست بدامان حسینم

با چشم و دست و سر نگهبان حسینم

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:26 عصر نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

ساقی تشنه لب کرب و بلا واعطشا

قحط آب است در این صحرا واعطشا

کودکان جمله نهادند دل خویش به خاک

می رود ناله دل ها به سما واعطشا

گرچه ای ساقی طفلان تو زما تشنه تری

نگهی کن به لب تشنه ما وا عطشا

داده است اصغر بی شیر زگهواره پیام

کی عمو واعطشا واعطشا واعطشا

ای زطفلی شده آب آور نهضت مپسند

بلبل فاطمه افتد ز نوا واعطشا

ای به شیریت زده شیر خدا بوسه بدست

دست بر یاری عطرت بگشا وا عطشا

دست اطفال دل شب که بالا می رفت

همه در حق تو کردند دعا واعطشا

حاجران را ز عطش خشک شده زمزم چشم

ای لبت زمزم خشک شهدا واعطشا

مشک بی آب و لب خشک و دو چشم تر ما

با تو اند ای پسر شیر خدا واعطشا

سعی کن ای به فدای تو وسعیت (میثم)

خیمه ها مروه فرات است صفا واعطشا

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:25 عصر نظر

زمین علقمه دریای خون شد

تن بی دست سقا واژگون شد

عزیز فاطمه با قلب خسته

سر نعش علمدارش نشسته

به دامن گه نهد آن جسم صد چاک

گهی خون از دو چشمش می کندپاک

گهی گوید که ای ماه مدینه

چه گویم آب اگر خواهد سکینه

زجا برخیز ای سرو روانم

علمدار رشید و قهرمانم

به خیمه دخترم چشم انتظار است

به حال مرگ طفل شیر خوار است

شکسته از غمت پشت حسین است

پریشان گیسوان زینبین است

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:24 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:24 عصر نظر

روشن آن دیده که هر شب به عزای تو گریست

صبح زد چاک گریبان و برای تو گریست

خواست آدم شود آسوده ز گرداب بلا

خواند نام تو و بر کرب و بلای تو گریست

نوح کشتی چون بنا کرد بر آن خشک زمین

آسمان آن همه دریا به هوای تو گریست

شعله سرکش آتش به خلیل راه دوست

تب او سرد شد و گل به صفای تو گریست

زمزم آن روز که جوشید از آن وادی عشق

عطش شوق تو را دید و بپای تو گریست

این همه دیده گریان اگر از لطف خداست

میتوان گفت به سوگ تو خدای تو گریست

ای که آهنگ عراق تو بود راه حجاز

بلبل عشق بر این شور و نوای تو گریست

زائری کو شده از فیض زیارت محروم

دل حرم کرد و بر این صحن و سرای و گریست

دردمندی که شد از نوش طبیبان مأیوس

به عزای تو به امید شفای تو گریست

من چرا اشک نریزم به رثای و حسین

دل که آتش شد از شور عزای تو گریست

تشنه لب بودم و آبم به نظر آئینه بود

شرمگین بود به خجلت به عزای تو گریست

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:23 عصر نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir