سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:43 عصر نظر

وقتی برای نام تو تصویر می کشم

باور نمی کنم که فقط شیر می کشم

تو شیر بیشه ای وبرای جواب خلق

عباس را به صفحه تفسیر می کشم

دائم نگاه مهر تو بادوستان بود

چون دشمن است دست تو شمشیر می کشم

تنها به لطف چشم تو باشد اگر شبی

یک یا حسین از ته دل سیر می کشم

از خاطرات کودکی ام عکس یک علم

با حلقه های کوچک زنجیر می کشم

سرتاسر وجود من اشک است آفتاب

پای تو هرچه مانده به تبخیر می کشم

وقتی زبان اشک تورا درک می کنم

مشک ولبان تشنه ویک تیر می کشم

آن صحنه ای که از روی زین واژگون شدی

مثل غروب واقعه دلگیر می کشم

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:39 عصر نظر

وعده‏اى داده‏اى و راهى دریا شده‏اى

خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‏اى

آب از هیبت عباسى تو مى‏لرزد

بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏اى

بى سجود آمده‏اى یا که عمودت زده‏اند

یا خجالت زده‏اى وه که چه زیبا شده‏اى

یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت

کمر خم شده را غرق تماشا شده‏اى

منم و داغ تو و این کمر بشکسته

توئى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده‏اى

سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى

کمى هم فکر خودت باش ببین تا شده‏اى

مانده‏ام با تن پاشیده‏ات آخر چه کنم؟

اى علمدار حرم مثل معما شده‏اى

مادرت آمده یا مادر من آمده است

با چنین حال به پاى چه کسى پا شده‏اى

تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود

در شگفتم که در این قبر چرا جا شده‏اى

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:38 عصر نظر

هزار بار اگر افتد به خاک پای تو دستم

هنوز از تو و از هدیه کمم خجل هستم

چنان به عشق تو گشتم اسیر، یوسف زهرا

که مشتبه شده برخلق من حسین پرستم

به ساقی و می و جام و بهشت و حور چه حاجت

که من زصبح ولادت به یاد چشم تو مستم

ببخش گر که برادر زدم صدات برادر

تو نجل فاطمه من تا ابد غلام تو هستم

به شوق آنکه بریزم به پات تقد جوانی

ز کودکی دل خود را به تار زلف تو بستم

دو دست گشت جدا از تن و جدا نشد از تو

سرم شکست ولی عهد خویش را نشکستم

تمام عمر جز ین که نیست تاب قیامم

تو تا اجازه ندادی به محضرت ننشستم

به پای عشق تو یک لحظه از دو دست گذشتم

علی به یاد همین بوسه داد به دستم

در آب رفتن و عطشان ز بحر آب گذشتن

به عهد نامه چنین ثبت بود روز الستم

گرفته ام همه جا لحظه لحلظه دست تو (میثم)

اگر تو رشته گسستی من از کرم نگسستم

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:37 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:37 عصر نظر

هر چه داریم همه از کرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف کم عباس است

نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند

بخدا خیل ملائک حَشَم عباس است

شیعه از کینه دشمن نهراسد هرگز

دین ما تحت لوای علم عباس است

در صف حشر علمدار شفاعت زهراست

علم فاطمه دست قلم عباس است

نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو

عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:36 عصر نظر

 

مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته

و از نـــگاه تـــری خــون چکیــد آهسته

وآب دســت بـه دامــان مــاه صحرا شـد

همین که مشک گــریبان دریــد آهسـته

نـگاه مشــک گـریـزان به خیمه ها افتاد

وآب زیـــر لــب آهــی کشــید آهســته

غبار و شیهه‌ی اسبان کمان و تیغ دغا

نســیـم، زیــر علـم، می‌خزید آهسـته

سـوار، خـم شد واز اسب، به زیر افتاد

بـــه‌روی خــــاک بـــلــا  آرمــید آهسته

و در میــان هیـاهوی اسـب‌ها، آن مرد

صدای ناله‌ی زهرا (س)، شنید آهسته

و بـــر جنــــازه‌ی او آفــتــاب را دیــــدم

که زیــر بار غمش می خمید ، آهسته

و در جــواب شــهیدان که منتظر بودند

ســتــون خیمــه‌ی او را کشید آهسته

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:35 عصر نظر

من قدرتی دیگر به تن ندارم

دستی دگر چون در بدن ندارم

دشمن چو بسته راه من ز هر سو

به خیمه راه آمدن ندارم

افتاده ام تنها به چنگ دشمن

و آن بازوی لشگر شکن ندارم

زین حال من ، عدو گرفته نیروA

چون قدرتی دیگر به تن ندارم

شد پاره مشگ و ، آبها فرو ریخت

به خیمه ، روی آمدن ندارم

شرمنده ام اخا ، چو پیشم آئی

من قدرت بر پا شدن ندارم

زینب مگر چشم مرا ببندد

در کربلا ، مادر که من ندارم

پوشیده ام لباس فخر و عزت

چه غم اگر که من کفن ندارم

به مادرم ام البنین بگوئید :

دیگر غمی ازین محن ندارم

جز وصف حال عاشقان ( حسانا )

در مطلبی میل سخن ندارم

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:34 عصر نظر

ماه انورم عباس مهر خاورم عباس

یار و یاورم عباس اى برادرم عباس

اى معین و یاور من اى امیر لشکر من

نازنین برادر من اى برادرم عباس

حیف از این قد و قامت خوش بر آمده کامت

چون برم دیگر نامت اى برادرم عباس

کو دو دست و بازویت چیست زخم پهلویت

حیف از این مه رویت اى برادرم عباس

تشنه اند طفلانم کودکان ویلانم

از غم تو نالانم اى برادرم عباس

داغت اى جوان پیرم کرده وز جهان سیرم

از غمت زمین گیرم اى برادرم عباس

مانده ام ببین تنها در میان این اعدا

اى غضنفر هیجا اى برادرم عباس

دیه از چه نگشایى گفتگوى ننمایى

خیمگه چرا نایى اى برادرم عباس

سینه ام ز داغت خست پشتم از غمت بشکست

چاره ام برفت از دست اى برادرم عباس

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:33 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/9/14 ساعت  8:33 عصر نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir