سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

«ابن الرضا»

روح دعا کنج حجره ز عطش در نواست

عشق خدا پسر فاطمه ابن الرضاست

مقتل او منزلش شد بسکه یار ما غریب است

همسر او قاتلش شد ذکر او امن یجیب است

یا رضا جان یا رضا جان.... یا رضا جان

قاتل او کف زنان به مرگ او بنگرد

سوز عطش طاقت از پیکر او میبرد

جسم این جان روى خاک حجره افتاد

در جوانى همچو زهرا جان به جانان ارمغان داد

یا رضا جان یا رضا جان.... یا رضا جان

روح دعا کنج حجره ز عطش در نواست

عشق خدا پسر فاطمه ابن الرضاست

مقطع او منزلش شد بسکه یار ما غریب است

همسر او قاتلش شد ذکر او ام یجیب است

یا رضا جان یا رضا جان.... یا رضا جان

دلبند تو جواد است مولا برس به دادم...... حسین
حسین......

جوونى ما به فدات حسین جان کى مى ‏رسى به داد ما
حسین جان

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:42 صبح نظر

ای پسرحجت هشتم جواد

قبله گه حاجت مردم جواد

گوهر دریای ولایت توئی

چشمه فیّاض عنایت توئی

از همه خلق خدا برتری

بعد رضا برهمگان رهبری

ریزه خور خوان تو اهل زمین

بنده فرمان تو روح الامین

بحر کرم معدن جود وسخا

شاهد جود وکرمت هل اتی

قبله حاجات جهان کوی تو

چشم امید همگان سوی تو

قدر تو از علم تو پیدا شده

نزد همه خصم تو رسوا شده

مهر تو جاریست در اعضای من

ذکر تو آسایش فردای من

جن و ملک در ره تو پای بند

اهل جهان از نعمت بهرمند

نام تو سر لوحه ی دیوان من

مهرتو سرمایه ایمان من

حافظ جان حرز امان بخش تو

مونس دل نام روان بخش تو

از ازل ای خسرو دنیا ودین

مهر تو با آب وگلم شد عجین

ای که به خلق دو جهانی امیر

روز جزا دست مرا هم بگیر

ای نهمینحجت حی و دود

روح دعا کان سخا بحر جود

مظهر جودی تو و نام جواد

از کرم خویش خدا بر تو داد

پیر خرد در همه ی کائنات

ماند ومانده است بو صف تو مات

مدحسرای تو بود ذوالجلال

بندهی شرمنده بوصف تو لال

ای یکمین زاده شمس الضحی

وی نهمین رهبر اهل هدی

اگهی از حالت افکار من

عقده گشا از دل و از کار من

دست بدامان تو شد خوشروان

تابرهانیش ز رنج زمان




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:39 صبح نظر

ای تو
فرزند رضا، ای چشم? جوشان، سلام
!
رونق از فیض تو دارد عالم امکان، سلام!

ای شبیه موسی عمران گشوده بحرجود
ای چو مریم، مادرت مرضی? یزدان، سلام

ای تو مولود مبارک از تبار فاطمه
ای سر پاکت رضا بنهاده بر دامان، سلام

وارث علم رضا و معدن علم علی!
موضع سرّ نبی در فضل و در احسان، سلام

از ولادت با تو برپا خیم? تقوی، درود!
تا قیامت از تو روشن خان? ایمان، سلام

ای به گهواره شهادت گفته بر توحیدحق
ای شده نام نبی بر نامه‌ات عنوان، سلام

ای علی موسی الرضایت هر شب از شکر خدا
تا سحر در محضر گهواره‌ات خندان سلام

در رخت نور امامت از ولادت جلوه‌گر
بر تو ای مهر ولایت، تا ابد از جان، سلام

بر تو و بر خاندانت ای سحاب لطف حق
تا قیامت بر شمار قطر? باران، سلام




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:38 صبح نظر

ای که
هنگام کـرم مظهـر الطاف خدایی

باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی
غیر تـو کس گـره از کار خـلایق نگشاید
که تو از عقده گشایان جهان، عقده‌گشایی
ز چه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی
بـه کجـا درد بیـارم؟ تـو طبیبـی تو دوایی
ز که حاجت طلبم غیر تـو ای بـاب حوائج
بـه کـه امیـد ببنـدم تـو امیـد دل مـایی
تو که همچون پدر خویش کریمی و رئوفی
شـود آیـا کـه دم مـرگ بـه بالین من آیی
ای همـه آینــ? آیــ? تطهیــر، خــدا را
چـه شـود گـر دل آلـود? مـا را بربایـی؟
آمـدم دست توسـل به حریمت بگشایم
چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی

نیست
امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم

تو مگـر اینکـه گذرنامه‌ام امضـا بنمایی
تـو مگـر از مـن افتـاده ز پـا دست بگیری
تــو مگـر زنـگ ز آیینــ? قلبــم بزدایــی
ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیک‌تر از جـان
عجبــا در دل مایــی و ندانیــم کجــایی
بس‌که دنبال گدا دست عطای تـو دراز است
مشتبه گشته به قومی که تو محتاج گدایی
تو که بر چشم همـه پای نهی در دم مردن
خود در آن حجـر? دربسته دمِ مرگ، چرایی؟
اشـک بـر غـربت و مظلومی تو از چه نریزم؟
کـه غریـب استـی و فرزنـد غـریب‌الغربایی
گر ببرند ز هم روز و شب اعضای تو «میثم»
بـه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار، جدایی

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:37 صبح نظر

ای کوثر
دوم که مشهور است جودت

ظاهر تمام خیر و خوبی از وجودت
ای آفرینش را چراغ رهنمائی
سر تا بپا رحمت جواد بن الرضایی
در این جهان و این همه لطف و کرامت
جودت قیامت می کند روز قیامت
بر مصطفی گفتند ابتر کوثرش داد
یک دختر اما از دو عالم بهترش داد
گفتند ابتر بر رضا دادش جوادی
کز او گرامی تر به عالم کس نزادی
وقتی بر آید دست جود از آستینش
گوهر فشاند در یسار و در یمینش
تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد
بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد
گلبرگ زهرا و نشان ز آن لاله دارد
در کودکی از داغ مادر ناله دارد
گفت آن دو را از قبر بیرون می کشانم
من انتقام از قاتلانش می ستانم
هرگز گدا نومید زین در نگردد
وز درگه او دست خالی بر نگردد
مولای ما اینک تو را خوانیم ما هم
کز دست غم سر در گریبانیم ما هم
دل مرده ایم آب حیاتی بخش ما را
وز محبس غمها نجاتی بخش ما را
آنان که بنشاندند بر دل داغ ما را
بر روی ما بستند راه کربلا را
قلبی که دلها را ز غم بشکست ، بشکن
دستی که راه کربلا را بست بشکن




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:36 صبح نظر

«بانگ
جرس»

دل مى ‏تپد به سینه چو مرغ قفس مرا

غم همدم است و ناله بود هم نفس مرا

تنها میان حجره ‏ى در بسته دل غمین

کس نیست جز خداى جهان ملتمس مرا

دور از دیار و یارم و اغیار در کنار

غیر از خدا دگر نبود دادرس مرا

جانم بسوخت همسر نامهربان ز کین

باشد همین حکایت جان سوز بس مرا

من گلبن ریاض رضا هشتمین امام

گشته نصیب همسرى خارو خس مرا

مسموم و خسته جان جگرم پاره پاره شد

بهر علاج نیست به کس دسترس مرا

مى ‏سوزد از عطش جگرم وز شرار زهر

در سینه بسته آمده راه نفس مرا

سوى وطن چو قافله ‏ى آه مى ‏رود

آید به گوش ناله ‏ى بانگ جرس مرا

جز ناله‏ ى شبانه و آه سحر (صفا)

فریاد رس نبود دگر هیچ کس مرا




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:35 صبح نظر

بنده ام
بنده ی ولای توأم

عاشق صحن با صفای توأم
تو جوادی و من گدای توأم
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
قامتم خم شده ز بار بلا
حاجتم باشد از تو یا مولا
نجف و کاظمین و کرببلا
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
ایکه از زهر ، خون شده جگرت
به تو و جد و مادر و پسرت
من بیچاره را مران ز درت
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
سائلم سائلم جوابم ده
تشنه ی جام وصلم آبم ده
چشم گریان ، دل کبابم ده
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
بعلی و به مادرت زهرا
به امامان ، به حرمت شهدا
دست خالی نمی روم ابدا
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
ای ترا یار بی وفا کشته
با لب تشنه از جفا کشته
با چنان پاکی و صفا کشته
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
بسته با دست فتنه راه تو شد
همه جا پر ز سوز و آه تو شد
حجره ی بسته قتلگاه تو شد
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
مانده بر بام جسم بی کفنت
مرغها ناله زن به گرد تنت
سایه کردند بر روی بدنت
یا جواد الائمه ادرکنی
*****
لرزه بر جان اهل دین افتاد
شعله بر قلب مسلمین افتاد
تنت از بام بر زمین افتاد
یا جواد الائمه ادرکنی

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:34 صبح نظر


به روى خاک چنان ناله از جفا مى ‏زد

که سوز آه وى آتش به ما سوا مى‏ زد

به لب ز کینه‏ ى بیگانه هیچ شکوه نداشت

و لیک داد ز بیداد آشنا مى‏ زد

شرار زهر ز یک سو لهیب غم یک سو

به جان و پیکرش آتش جداجدا مى ‏زد

گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس

در آن میانه فقط آب را صدا مى ‏زد

صداى ناله‏ ى وى هى ضعیف تر مى ‏شد

که پیک مرگ بر او از جنان صدا مى‏ زد

برون حجره همه پایکوب و دست افشان

درون حجره یکى بود و دست و پا مى‏ زد

ستاده خصم و جواد الائمه جان مى‏ داد

از او بپرس که زخم زبان چرا مى‏ زد




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:32 صبح نظر

«گل
مژگان»

کشتند بیگنه، خلف بوتراب را

نهم امام و نوگل ختمى مآب را

ام الفضول فتنه ایام، ام الفضل

از ریشه کند ریشه ‏ى فصل الخطاب را

مى‏ خواست ام الفضل، که ‏ام الفساد بود

بیرون برد ز حد تصور عقاب را

دادند زهر مهلک ناباب در و وثاق

بستند بستگان وى از کینه باب را

آه از دمى که خیل کنیزان، نکرده شدم

برداشتند از رخ عصمت، حجاب را

نالان امام و جمع زنان، هلهله کنان

تا نشنوند سوز دل آن جناب را

دائم نفس نفس زد و میگفت آب آب

بردند و همسرش به زمین ریخت آب را

مى ‏خواست خصم کینه‏ کش دون، بهم زند

شیرازه ‏ى تمامى ام الکتاب را

بالاى بام سایه ‏ى حق را ربود وبرد

در زیر آفتاب نهاد آفتاب را

گردد سایه‏ اش پرو بال کبوتران

بنگر طیور و عاطفه ‏ى بى حساب را

یا ثامن الحجج به جوادالائمه ‏ات

خون کرده زهر غم، جگر شیخ و شاب را

با غصه گشت توام و گردید منقلب

هر کس شنید قصه‏ ى این انقلاب را

(حداد) و خلق از غم این ظلم بى حساب

گیرند دائم از گل مژگان، گلاب را

عباس حداد کاشانى




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:31 صبح نظر

«گل
مصطفی»

 

خدایا ندارم به غیر از تو کس، ز بس ناله کردم ندارم نفس

جواد رضایم، گل مصطفایم، که بى آشنایم

غریبم، غریبم، غریبم، غریبم غریب

بهار مدینه خزانى شده، که پژمرده باغ جوانى شده

من آن یاس پرپر، دلم باد کوثر، کجایى تو مادر

غریبم، غریبم، غریبم، غریبم غریب

ز جور و جفایت بسوزد دلم، که دادى به کنج قفس منزلم

ز تو بى ولایم به پاس محبت کشیدم مصیبت

غریبم، غریبم، غریبم، غریبم غریب




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/8/12 ساعت  2:31 صبح نظر

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir