سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

 

هر صبح مبکنم به ظهورت دعا بیا

ای آشنای خلوت هر آشنا بیا

هر پنجره به سوی پای شما موج میزند

ای روح پر طلاتم دریا بیا

 

کاش می شد منم لایق دیدار شوم

از همه دل کنم از غیر تو بیزار شوم

کاش می شد که نقاب از رخ خود برداری

روی تو ببینم و آنگه به سر دار شوم

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  3:0 صبح نظر

 

عمرم تمام گشت زهجران روی تو

ترسم شها به خاک برم آرزوی تو

دامن پر از ستاره کنم شب زاشگ چشم

چون بنگرم به ماه و کنم یاد روی تو

گردش به باغ بهر تماشای گل بود

تا کی به هر دیار کند جستجوی تو

گلها ی باغ رانبود رنگ وبوی تو

تا که زهجر تو سوزیم همچو شمع

شب ها به یاد روی تو وگفتگوی تو

رحمی به حال(شاهد)از پا فتاده کن




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:58 صبح نظر

عمری است که سربار توام ای یوسف زهرا

تو یاری و من عار توام یوسف زهرا

سرمایه ام اشکی است که آن هم کرم توست

بی مایه خریدار توام یوسف زهرا

خوشتر بود از دیدن گلهای بهشتی

یاد گل رخسار توام یوسف زهرا

باآنکه به زنجیر گنه بسته وجودم

یک عمر گرفتار توام یوسف زهرا

خوشتر بود از خواب به گلزار بهشتم

آن لحظه که بیدار توام یوسف زهرا

نام و نسب و شان و مقام همه این است

خاک ره زوار توام یوسف زهرا




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:58 صبح نظر

ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت                   

دل ما گشته چو گل سبز به خاک سر راهت

هم بام فلک پایگه قدر وجلالت                             

هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت

عیسی به شمیم نفست روح گرفته                          

دل بسته دو صد یوسف صدیق به چاهت

از عرش خداوند الی فرش به هر آن                      

هستند همه عالم خلقت به پناهت

دائم صلوات از طرف خالق و خلقت                       

بر روی سفید تو و بر خال سیاهت

زیباتر و بالاتری از آنکه به بیتی                          

تشبیه به خورشید کنم یا که به ماهت

زیبد که کند ناز به گلخانه ی جنت                         

خاری که شود سبز در اطرف گیاهت


لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:55 صبح نظر

 

 

13. عنایتِ شبانه!

مردی صالح از اهل دهقانان (از توابع اصفهان) گفت:
« یک روز به امامزاده قیس مشرف شدم و خیال داشتم به همگین ( از توابع سمیرم و اطراف شهرضای اصفهان ) بروم.
هوا سرد بود. تاریکی شب مرا گرفت و راه را گم کردم. با خود گفتم امشب از سرما هلاک می شوم و یا آن که گرگ مرا می درد. بیچاره شدم و همان جا به امام زمان علیه السلام متوسل گشته و زاری نمودم.
ناگاه هوا روشن شد و مثل این که کسی دستم را گرفت. طولی نکشید که به سرعت، سه فرسخ را طی و خود را در قبرستان همگین دیدم و باز هوا تاریک شد. »

 

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:54 صبح نظر

 

 

 

12. لطف غیاث المستکین

حجة الاسلام محمد باقر ملبونی، جریان متوسل شدن خود به حضرت در هنگام رمی جمرات را اینطور نقل کردند:
« در سال 1353 هجری قمری که به مکه مشرف بودم، در منی به اتفاق یکی از رفقا به نام سید باقر عازم جمرات بودیم. در بازگشت، فشار جمعیت چنان زیاد شد که نزدیک بود زیر دست و پا از بین برویم و خفه شویم.
در این هنگام به مقام ولایت عظمی متوسل و به آقای سید باقر گفتم، بگو:
« یا ابا صالح المهدی ادرکنا ».

 یک باره دیدم دستی، ما را برداشت و به جای آرامی گذاشت. به لطف غیاث المستکین نجات یافتیم و ماندیم تا از کاروان به سراغ ما آمده و ما را به چادر رهنمود کردند. »
تاریخ نقل حکایت 29 شوال 1411 ق.




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:48 صبح نظر

 

 

11. برکت نور حضرت

آقا سید رضا، که از علمای موثق اصفهان است، فرمود:
« زمانی به خاطر قرضهایی که داشتم، به اموات متوسل شدم و برای دویست نفر از آنها تقریباً به اسم، طلب مغفرت و آمرزش نمودم بعد هم به امام عصر علیه السلام متوسل شدم و بخشهایی از دعای ندبه مثل هل الیک یا بن احمد سبیل فتلقی را می خواندم.
ناگاه دیدم اتاق به نور مخصوصی، که حتی از نور آفتاب بیشتر بود، منور و روشن شد و در همان روز فرج کاملی رسید. »




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:48 صبح نظر

 

 

10. صدای هدایتگر

محمد بن خالد برقی نقل کرد:
« در سفری که با جمعی همراه بودیم، ناگاه از مسیر راه منحرف شدیم. یک نفر از رفقا به کناری رفت و فریاد زد:
یا صالح ( یا ابا صالح ) ارشدونا الی الطریق ، رحمکم الله.
( یا ابا صالح، راه را به ما نشان دهید.)
در این هنگام رفیق ما ( آن کسی که از دیگران کناره گرفت و فریاد برآورد) صدای نازکی را شنید که می گوید: راه طرف راست است.
او به من گفت: چنین صدایی به گوشش خورده است؛ ولی به بقیه همراهان نگفت. من هم به سایر دوستان گفتم: طرف راست را بگیرید و حرکت کنید. بعد به همان طرف رفته و راه را پیدا کردیم. »

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:46 صبح نظر

 

 

9. صدای هاتف و پاسخ شبهه

 

رجاء مصری، که نامش عبد ربّه بوده، می گوید:
« سه سال بعد از وفات حضرت امام حسن عسکری علیه السلام وارد مدینه شدم و به صاریا رفتم.
 در آن جا زیر سایه بانی، که مربوط به آن حضرت بود، نشستم و با خود فکر می کردم که اگر چیزی بود ( فرزندی برای امام حسن عسکری علیه السلام بود ) لابد بعد از سه سال ظاهر می شد.
ناگاه بدون آنکه کسی را ببینم، صدای هاتفی را شنیدم که مرا صدا زد و فرمود:
« ای عبد ربّه پسر نصیر، به اهل مصر بگو آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیده اید که به او ایمان آورده اید؟ »
رجاء مصری می گوید: من اسم پدر خود را نمی دانستم؛ چون وقتی از مصر خارج شده بودم طفلی بیش
نبودم و از این که نام پدرم را از او شنیدم فهمیدم که صاحب صدا حضرت صاحب الزمان علیه السلام است؛
لذا عرض کردم: شما بعد از امام حسن عسکری علیه السلام صاحب الزمانی. و دانستم که ایشان امام بر حق است و این که غیبت او حق است و شکّم از بین رفت و یقینم ثابت شد. »




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:44 صبح نظر

 

 

 

8. حضرت اجداد طاهرینش(ع) را زیارت میکنند!

این معجزه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه چیزی است که در بین اهل سامرا، با وجود تعصبی که بر مذهب خود دارند، معروف و مورد تأیید تمامی آنها است و حتی از بس زیاد اتفاق افتاده است آن را می شناسند؛ یعنی به مجرد دیدن آثار این معجزه، شروع به هلهله و کارهای دیگری از این قبیل می کنند. در این باره یکی از علماء مورد وثوق و چند نفر دیگر نقل کرده اند:
« شبی در سامرا بودیم. شب از نیمه گذشته بود. ما همگی که شش هفت نفر می شدیم، به حرم عسکریین علیهما السلام مشرف شده و هر یک شمعی در دست داشتیم اضافه بر این شمعهای حرم و ضریح نیز روشن بودند.
 در مقابل ضریح مقدس، مشغول زیارت بودیم که ناگاه لرزه و ترسی در دلمان افتاد به طوری که صدای دندانهای یکدیگر را که به هم می خورد، می شنیدیم.
 شمعها یک باره و بدون دلیل خاموش شدند؛ اما فضای حرم مطهر مثل روز روشن بود و صدای زنها را که در خانه های خود هلهله می زدند، شنیدیم.

از طرفی فهمیده بودیم که وقتی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تشریف می آورند، این علامات ظاهر می شود؛ لذا یقین کردیم که آن حضرت به زیارت پدران بزرگوار خود آمده اند.

خواستیم خود را به گوشه ای بکشیم و بایستیم؛ ولی حتی زبانمان بند آمده، به طوری که قادر بر تکلم نبودیم و بهت و حیرت و وحشتی عظیم سراسر وجود ما را فراگرفته بود و از شدت لرزیدن و ارتعاش و هول، نزدیک بود هلاک شویم. تاب نیاوردیم و از حرم خارج شدیم.
ناقل جریان، قسم خورد که کلیدی از آهن در جیب من بود آن را درآوردم و به جای شمع، در دست گرفتم دیدم سرِ آن کلید مثل چراغ مشتعل بود. باز انگشت خود را به همین شکل گرفتم، دیدم همان اتفاق افتاد. »




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در یکشنبه 89/5/17 ساعت  2:42 صبح نظر

<      1   2   3   4   5   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir