سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

در تهنیت عید غدیر و مدح سیدالوصیین امیرالمؤمنین (ع)


خجسته روزا، کز فیض حضرت داور ----- دمد به نورولایت ز مطلع خاور


سعید عیدا، کز فر آن کمال گرفت ----- به خلق ، دین خداوند و نعمت داور


نظام یافت درین روز ملت بهروز ----- قوام یافت درین عید دین پیغمبر


بلند رایت اسلام شد به پا که نشست ----- به جاى احمد مرسل امام جن و بشر


على وصى بلافصل احمد مختار ----- که پشت چرخ ‌به تعظیم نام او چنبر


ظهور اول یزدان که با تمام صفات ----- خداى را بوداز فرق تا قدم مظهر


وجود انواع از جود او شده موجود ----- درخت ابداع از فیض اوست بارآور


ولاى او به موالیست کنز لایفنى ----- خلاف او به اعادیست ذنب لایغفر


فلک به حکم قضا و قدر کند جنبش ----- ولى نجنبدبى حکم او قضا و قدر


جهان به تابش شمس و قمر بود روشن ----- ولى زتابش انوار اوست شمس و قمر


درین مبارک روز و درین همایون عید ----- که زهره وش ز نشاط انجمند رامشگر


نشست جاى محمد، على به امر خداى ----- که ماه تابان بر جاى مهر اولیتر


على به جاى رسول اللّه آن سزد که بود ----- رسول بارخدا را چو روح در پیکر


به جایگاه نبى باید آن نشست که کرد ----- به خوابگاه نبى لیلة المبیت ، مقر


فراز مسند ایمان کسى گذارد پاى ----- که ازحسامش ایمان بلند دارد سر


چه مدح گویم آن را که از مدایح او ----- زبان ناطقه لالست و گوش سامعه کر


مگر به خاک رضا برنهم سر تسلیم ----- که استعانت مدح پدر کنم ز پسر


چراغ دوده احمد فروغ دیده دین ----- طراز شرع على بن موسى جعفر


شهى که در طلب خاک آستانه او ----- گشاده شب همه شب چرخ ، دیده از اختر


ز بقعه حرمش غرفه اى بود فردوس ----- ز ساغرکرمش جرعه اى بود کوثر

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:49 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر و مدح سیدالوصیین امیرالمؤمنین (ع)


خجسته روزا، کز فیض حضرت داور ----- دمد به نورولایت ز مطلع خاور


سعید عیدا، کز فر آن کمال گرفت ----- به خلق ، دین خداوند و نعمت داور


نظام یافت درین روز ملت بهروز ----- قوام یافت درین عید دین پیغمبر


بلند رایت اسلام شد به پا که نشست ----- به جاى احمد مرسل امام جن و بشر


على وصى بلافصل احمد مختار ----- که پشت چرخ ‌به تعظیم نام او چنبر


ظهور اول یزدان که با تمام صفات ----- خداى را بوداز فرق تا قدم مظهر


وجود انواع از جود او شده موجود ----- درخت ابداع از فیض اوست بارآور


ولاى او به موالیست کنز لایفنى ----- خلاف او به اعادیست ذنب لایغفر


فلک به حکم قضا و قدر کند جنبش ----- ولى نجنبدبى حکم او قضا و قدر


جهان به تابش شمس و قمر بود روشن ----- ولى زتابش انوار اوست شمس و قمر


درین مبارک روز و درین همایون عید ----- که زهره وش ز نشاط انجمند رامشگر


نشست جاى محمد، على به امر خداى ----- که ماه تابان بر جاى مهر اولیتر


على به جاى رسول اللّه آن سزد که بود ----- رسول بارخدا را چو روح در پیکر


به جایگاه نبى باید آن نشست که کرد ----- به خوابگاه نبى لیلة المبیت ، مقر


فراز مسند ایمان کسى گذارد پاى ----- که ازحسامش ایمان بلند دارد سر


چه مدح گویم آن را که از مدایح او ----- زبان ناطقه لالست و گوش سامعه کر


مگر به خاک رضا برنهم سر تسلیم ----- که استعانت مدح پدر کنم ز پسر


چراغ دوده احمد فروغ دیده دین ----- طراز شرع على بن موسى جعفر


شهى که در طلب خاک آستانه او ----- گشاده شب همه شب چرخ ، دیده از اختر


ز بقعه حرمش غرفه اى بود فردوس ----- ز ساغرکرمش جرعه اى بود کوثر

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:49 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر و منقب شاه خیبرگیر امیرالمؤمنین (ع)


ماه گشت از مطلع خورشید امروز آشکار

آشکاراى ماهرو خورشید مى در مجلس آر

حق مى خواران بده از آن لب شیرین که یافت

حق به استحقاق در این روز بر مرکز قرار

آسمان را بر مدار عشرتست امروز دور

هان پریرویا تو لعل از ساغر مى بر مدار

روز روز عشرتست و عید عید ملتست

دوردور ساغر است و وقت وقت باده خوار

دست حق امروز بر دست خلافت کرد جاى

 

پایکوبان سوى جام و باده بر، دست اى نگار

دست بگشا سوى جام و خون رز در ده مدام

اى ز خون عاشقان بر دست و پا بسته نگار

زهره اى هاروت چشم امروز گرم رامش است

گرم کن دل را به رامش ماهرویا، زهره وار

دین حق امروز کامل شد پى تکمیل عیش

باده در ده اى کمال حسن در تو آشکار

مى بنوش و مى بنوشان وز گنه مندیش از آنک

مر جهان را پاک بگرفته است عفو کردگار

باده خم خم ده نگارینا که در خم غدیر

ساقى کوثر بود امروز ما را میگسار

شاه اورنگ سلونى ، ماه برج لو کشف

آن که مى باشد امین وحى را آموزگار

مظهر قهر الهى حیدر خیبر گشاى

مرد میدان شجاعت ضیغم مرحب شکار

موج دریاى فتوت آن که اندر شان اوست

لافتى الا على لا سیف الا ذوالفقار

باره طغیان و کفر از نیروى او منهدم

پایه اسلام ودین از بازوى او استوار

شمع لاهوتست از نور جمالش مستنیر

عقل فعال است در ملک جلالش پیشکار

گر نه او مقصود بود از آفرینش ، مى نکرد

تا ابدنفس هیولا هیچ صورت اختیار

او در علم رسول اللّه بود زین در درآى

تا درعلمت به خاطر برگشاید صد هزار

از ولاى او در این روز همایون ، دین حق

خرمى افزوده چون بستان ز فیض نوبهار

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:42 عصر نظر

در تهنیت عید غدیر


زهى روزى مبارک طالع و عیدى همایونفر

که هم ایام را زیب است و هم اسلام را زیور

زهى عیدى همایون کز پى ایثار آن هر دم

سعادت خیزد از گردون شرافت ریزد از اختر

مال دین جمال ملت امروز است و مى باید

کمال عیش با ماهى جمال از مهر روشنتر

مهیا مجلس باده اساس عیش آماده

نبید و نقل بنهاده ستاده ساقى دلبر

نشینى اندر آن محفل به کام جان و کام دل

تو گه بوسى لب ساقى و ساقى گه لب ساغر

به قد سرو دل آرایى ستاده سرو در محفل

به رخ ‌ماه دلفروزى نشسته ماه در عنبر

در این عید مبارک اى مبارک عید مشتاقان

بیاور قوت جان ما را از آن یاقوت جان پرور

بـه چـم سـاغـر به کف زى خم ، بکش مى غم کن از دل گم

که امروز از غدیر خم دهد مى




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:41 عصر نظر


سبحه روح الامین در ثمین نجف آمد ----- دل پیغمبراین در نجف را صدف آمد
نجف استى که بگسترده همه پر ملک را ----- معدن هشت بهشت استى کان شرف آمد
معتکف باش در این خاک و بجوى آبرویت را ----- که جز این روضه رضوان نه تو را معتکف آمد
دیده بگشا دل بشکسته از آن بند به مرهم ----- روبدان دار که بگسسته بدان مؤتلف آمد
بر روى طلعت دادار که این پرده کشیده ؟ ----- کشف وجه اللّه در دست شه لوکشف آمد
آن که در هر که و بر هر چه همى دیده خدا را ----- رازهر ذره و هر دره بر او منکشف آمد
انبیا گرد ضریحش به طوافند منظم ----- پى تعظیم ،ملائک سرپا صف به صف آمد
کشف هر راز نشد در خور هر مرد جز آن کو ----- به لبش گاه سلونى و گهى لو کشف آمد
گه سردوش نبى پاى وى اندر دل کعبه ----- گه به خم سروقدش همچو علم روى کف آمد
قامتش گشت لوا دست محمد(ص ) ید بیضا ----- روزخیبر علمش هم به کفش از شعف آمد
شیعه اندر کنف آن علم حمد مهیمن ----- حمدللّه علم حمد مهیمن کنف آمد
على عالى اعلا شده میزان عملها ----- چون ز عدلش سرمویى نه زیان نى سرف آمد
آن که پرورد خدا با تن وى روح مسیحا ----- روح وى را چه مقامى ز کمال و شرف آمد
آن امامى که دمد روح به روح اللّه و مریم ----- بى نیازاز زر و سیم و خور و خواب و تحف آمد
ما امامت نپذیریم جز از زنده دلى کو ----- فعل وى عدل و دمش فصل و قضایش نصف آمد
از جهاز شتران منبرى آراسته در خم ----- عرش برعرشه وز افواج ملائک سه صف آمد
در یمین روح الامین بودى و میکال یسارش -----پشت سر بود سرافیل که صورش به کف آمد
و آنچه در مولد و مبعث شدى از جلوه ایزد ----- روزخم بر دل مردان خدا مکتشف آمد
دست بنهاد خداوند روى کتف محمد(ص ) ----- که خنک دل شد و از عرش برین با شعف آمد
طرفه بر جایگه دست خدا در دل کعبه ----- پى افکندن بت ، پاى على بر کتف آمد
هدف زندگى مرد خدا راست ولایش ----- ورنه تیرش به زمین آمده کى بر هدف آمد
که به جز حجت معصوم کند فصل قضایا؟ ----- نه مگرآنچه زنادان شده جاى اسف آمد
اى شـهـنشه که سلاطین و ملائک سرکویت ----- جمله صف بسته به خدمت چو گدا در صغف آمد
مشکن این مدحت ناقابل ازین پیر غلامت ----- کزبهشت نجفت ملتقط و مقتطف آمد
تو بزرگى و در آیینه کوچک ننمایى ----- نه مگرمور در اردوى سلیمان به صف آمد
گر قبولم نکنى خاک به سر ریزم و گویم ----- مور با،ران ملخ رانده ز شاه نجف آمد
ما همه شیعه ایرانى و هر سنگ خلافى ----- بر سرشیعه ات اى شه زره مختلف آمد
لیک شک نیست شود دولت ایران مترقى ----- چون که از جان و دل او بنده شاه نجف آمد

 

 

( علامه حائرى مازندرانى ت : 1297 ه .ق )




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:40 عصر نظر



فرخ و فرخنده باد، عید سعید غدیر
که باشد از حد فزون ، مبارک و دلپذیر
به امر یزدان پاک ، به حکم حى قدیر
نبى به روزى چنین ، ساخت على را امیر
به جمله مؤمنین به زمره مؤمنات
چون که به خم غدیر کرد پیمبر نزول
گرد قدومش کشید، فلک به چشم قبول
از احد لم یزل ، وز صمد لایزول
حضرت جبریل شد، رسول ، نزد رسول
نخست از حق رساند بدو سلام و صلات
پس از سلام و صلات ، باز رساند این پیام
که اى امام امم ، که اى رسول انام
بلغ ما انزل الیک بر خاص و عام
و گر نه بنموده اى رسالتى ناتمام
که حق نگهدار توست از همه حادثات
اى شه عالى نسب ، وى مه والاجناب
ز ایزد آورده ام ، چنین به سویت خطاب
که در بر مرد و زن ، به محضر شیخ وشاب
خیز و على را نماى ، ز خویش نایب مناب
که بسته بر دست اوست گشایش مشکلات
على بود آن که هست دین خدا رانصیر
على بود آن که هست بهر تو یار وظهیر
ندارد از ممکنات هیچ شبیه و نظیر
نیست به احکام دین پس از تو چون اوخبیر
از همه داناترست بر سنن و واجبات
على است کز بعد تو اشرف و اولاستى
بر همه کائنات ولى والاستى
آن که به توحید و شرک فزودى وکاستى
کین وى و مهر او در همه اشیاستى
هذا ملح اجاج ، هذا عذب فرات
همین على بود و بس که مر تو را یار بود
به روز رزم و نبرد یار و مددکار بود
به کار دینش مدام کوشش بسیار بود
قاتل کفار گشت ، قامع فجار بود
به خاک خوارى فکند تن از طغات وعصات
گرفت ختم رسل دست على را به دست
چنان که مشهور شد بر همه بالا وپست
گفت به صوت جلى آن شه یزدان پرست
على است از بعد من امیر بر هر که هست
على است نعم الامیر على است خیرالولات
محب او را حبیب داور و دادار باد
عدوى او را عدو ایزد قهار باد
یاور او را خداى ، یار و مددکار باد
خاذل او نزد حق در دو جهان خوار باد
هست گر از مسلمین یا بود از مسلمات
رسول اکرم چو کرد مثال حق امتثال
خطاب عزت رسید از سبحات جلال
که دین اسلام یافت اینک حد کمال
نعمت من شد تمام به مسلمین بالمال
از این عمل راضى است ذات جمیل الصفات
اى ملک ملک دین على عالى مقام
که حق تو را ساخته وصى خیرالانام
منطق منشى کند، مدح تو هر صبح وشام
به چشم لطف و کرم بر او نظر کن مدام
که هست بارى گران او را از سیئات
جهان بود تا به جاى ، باد به جا نام تو
توسن ایام باد، تا به ابد رام تو
کوس ولایت زنند، بر زبر بام تو
باد به دلخواه تو، صبح تو و شام تو
این یک خیر المساء و ان یک نعم الغدات

 




  (حسینعلى منشى کاشانى ت : 1271 ه . ش - و: 1349 ه . ش )




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:38 عصر نظر

غدیریه در منقبت مولاى متقیان


وقت آن آمد که خیزد ساقى و ساغر دهد ----- ازغدیر خم مییى از لعل روشنتر دهد
روز عیش و عشرتست امروز الحق در خور است ----- مطرب ار مزمر نوازد ساقى ار ساغر دهد
باده اى از رنگ ، گل و ز بوى مانند گلاب ----- وربنوشى از رخت گلهاى شادى بر دهد
گوهر هوش آزمایى جوهر جان و خرد ----- آن که سنگ بى بها را قیمت گوهر دهد
روز روز عشرتست و دور دور ساغر است -----خاصه گر ساغر، نگارى چابک دلبر دهد
باده از دست نگارین ، جان فزاید در بدن ----- خاصه گر نقل شراب از لعل جان پرور دهد
روح را لذت فزاید باده گلرنگ ، لیک ----- باگل اندامى چو نوشى لذت دیگر دهد
شاهدى نوشین دهن شیرین سخن کز دست او -----تلخ مى در کام جان شیرینى شکر دهد
لعل او را گر ببوسى طعم نقل و مى دهد ----- جعد اورا گر ببویى بوى سیسنبر دهد
شب اگر در خواب بینى زلف او در دست خویش ----- چون شوى بیدار، دستت نکهت عنبر دهد
جام از دست بلورینش چو نوشى روح را ----- یاد ازجام ولاى ساقى کوثر دهد
شمسه دین ، افسر آیین ، امیرالمؤمنین ----- آن که فرق شمس را خاک درش افسر دهد
آن که فرمان ولى اللهیش را جبرئیل ----- در غدیر خم ز حق بر دست پیغمبر دهد
پیشواى دین که آیین زو جمال و فر گرفت -----پیشوا آنست کایین را جمال و فر دهد
مصدر امر است و عالم مشتق از فرمان اوست -----آرى آرى اشتقاق فعل را مصدر دهد
او بود فرمانروا روح الامین فرمانبرش ----- هر چه فرمان باشد از حق او به فرمانبر دهد
منبرى کاندر فرازش نام او خواند خطیب ----- عرش اعظم بوسه بر آن پایه منبر دهد
ز ایزد اکبر ولایت دارد او بر ممکنات ----- آفرین برآن ولایت کایزد اکبر دهد
روز فیروز تولاى ویست امروز و شمس ----- مژده این روز را از مطلع خاور دهد
مژده امروز گر ماه آورد یا آفتاب ----- مژدگانى راسلیل موسى جعفر دهد
بوالحسن فرزند موسى آن که خاک درگهش -----مرده را مانند عیسى روح در پیکر دهد

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:37 عصر نظر


گر نظر در آینه ، یک ره بر آن منظر کند ----- آفرینهاباید آن فرزند بر مادر کند
گر دگر بار این چنین بیرون شود آن دلرباى ----- خودیقین مى دان که اوضاع جهان دیگر کند
کس به رخسار مه از مشک سیه چنبر نکرد ----- او به رخسار مه از مشک سیه چنبر کند
کس قمر را همنشین با نافه اذفر ندید ----- او قمر راهمنشین با نافه اذفر کند
گر گشاید یک گره از آن دو زلف عنبرین ----- یک جهان آراسته از مشک و از عنبر کند
غم برد از دل تو گویى تا همى خواهد چو من ----- هرزمان مدح و ثناى خواجه قنبر کند
آن که اندر نیمشب بر جاى پیغمبر بخفت ----- تا تن خود را به تیر کید خصم اسپر کند
جز صفات داورى در وى نیابد یک صفت ----- آن که عقل خویش را بر خویشتن داور کند
داورش خواند ولى ، و احمدش خواند وصى ----- هم وصایت هم ولایت ز احمد و داور کند
در غدیر خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى (ص ) ----- تاعلى را او ولى بر مهتر و کهتر کند
تا رساند بر خلایق مصطفى امر خداى ----- از جهازاشتران از بهر خود منبر کند
گرد آیند از قبایل اندر آن دشت و نبى ----- خطبه برمنبر پى امر خلافت سر کند
گوید: آن کاو را منم مولا، على مولاى اوست -----زینهار از طاعت او گر کسى سر در کند
جشن فیروز وى است امروز کز کاخ امام (4) -----بانگ کوس و تهنیت گوش فلک را کر کند
بوالحسن فرزند موسى آن که خاک درگهش ----- مرده را مانند عیسى روح در پیکر کند
حکم فرمایند اگر خاقان و قیصر در جهان -----حاجب او حکم بر خاقان و بر قیصر کند

 

 

( ملک الشعراى بهار ت : 1266 - و: 1330ه . ش )

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:35 عصر نظر

نگاهبهچهرهعلی‏

 

حضرتسلمان (ع) فرمود: یکروزخدمتحضرترسول‏اللّه (ص) مشرفشدم،دیدمحضرتدرحالسجدههستندوکلماتیرامی‏فرمایند. خوبکهگوشدادمشنیدممی‏فرماید: اِلهیبِحَقِّعلیِّخَفّفعَلیَّاَوزاریخدایابحقعلی (ع) قسمتمی‏دهمگناهانیراکهبردوشمنگذاشته‏اندسبکگردان.

سلمانمی‏گوید: منتعجبکردم. صبرکردمتاحضرتسرازسجدهبرداشتبعدعرضکردمیارسول‏اللّهشماخدارابحقعلی (ع) قسممی‏دهید؟

حضرتفرمود: ایسلماناگرمی‏خواهیمقامعلی (ع) برایتظاهروواضحگرددبروبهبقیعوصدابزنبندار. وقتیاورادیدیمقامعلی (ع) راازاوبپرس.

سلمانمی‏گوید: واردبقیعشدموصدازدمبندار،ناگهانشخصعظیمالجثه‏ایرادرکنارممشاهدهکردمازاحوالاتشجویاشدم؟!

گفت: منیکیازیهودیهایمدینهبودم. لکندردلمحبتعلی (ع) راداشتم.

بطوریکههرروزصبحمی‏آمدمکنارراهمی‏ایستادمتاآقاعلی (ع) ازمنزلبیرونآیدوجمالنورانیاورازیارتکنم.

یکروزصبحکهازمنزلبیرونآمدموبسرراهحضرتشایستادمخبرینشدپرس‏جوئیکردمگفتندآقاعلی (ع) بهمسجدتشریفبرده‏اندمنازترسمسلمانهاجرأتنمی‏کردمواردمسجدشوم. وتاجمالآقارازیارتنمی‏کردمممکننبوددنبالکارروم.

لذاازآمدممحاذیدرمسجدایستادمبامیدآنکهشایدچشممبجمالنورانیشبیفتد. بمجردآنکهمحاذیدرآمدمدیدمآقاعلی (ع) درمیانمسجداستازجایخودحرکتکردونگاهیبطرفمنفرمودمثلاینکهمیدانستمنمنتظردیدناویم.

منهمجمالدلآرایاورازیارتکردموپیکارمرفتمتااینکهاجلمرسیدودرحالکفرازدنیارفتمومرابهآتشمبتلانمودندولکنقریببهیکمیلآتشازمندوراستوبمنصدمه‏ایواردنمی‏کندبخاطراینکهدردلممحبتعلی (ع) است.

پیغمبراکرم (ص) فرمود: حبّعلیٌایمانوبعضهکفرٌونفاقمحبتعلی (ع) ایمانوبغضودشمنیبااوکفرونفاقاست.

ونیزفرمود: لواجتمعالناسعلیحبهماخلقاللّهالناراگرهمهمردممحبتعلی (ع) راداشتندخداوندآتشجهنمراخلقنمی‏کرد.

 

هرکهاندردلبداردمهرپاکمرتضی (ع)

جایاوباشدبهشتجاودانروزجزا

کیمیائیستعجبمهرعلی (ع) نورخدا

مسایجادبهگیتیشدهزاینمهرطلا

آنکهرامهرعلی (ع) نیستبدلمؤمننیست

چونکهایمانخداوندبودمهرولا




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  8:30 عصر نظر

<   <<   31      

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir