سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی

وقت پیمان گرفتن از ذرات
با صدایی رسا و بانگ جلی

«اولست بربکم» فرمود
پاسخ آمد از هر طرف که: بلی

تا بسنجد عیارشان، افرودخت
آتشی در کمال مشتعلی

داد فرمان، روند در آتش
تا جدا گردد اصلی از بدلی

فرقه‌یی ز امر حق تمرد کرد
گشت مطرود حق ز پر حیلی

با شقاوت قرین و مد شد
شد پریشان ز فرط منفعلی

فرقه دیگری در آتش رفت
ز امر یزدان قادر ازلی

نادر شد بهرشان چو خلد برین
که بود این سزای خوش عملی

با سعادت قرین شد و همدم
گشت مقبول حق ز بی خللی

بهر این فرقه حق عیان فرمود
جلوات نبی و نور ولی

که منم نور احمد مختار
مهر من نیست غیر مهر علی

ناگهان شد عیان در آن وادی
نور مولا علی ز بی حللی

چون به خود آمدند، می‌گفتند
در حضور خدای لم یزلی

که: علی دست قادر ازلی‌ست
رشته ما سوا به دست علی‌ست

 

 

محمدعلی مجاهدی

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:11 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:11 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:11 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:9 عصر نظر

صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید؟
کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید؟

صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر می‌آید؟

چه گفته است مگر جبرییل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید

خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید:‌کسی دستگیر می‌آید

کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
به دست‌گیری طفل صغیر می‌آید

علی به جای محمد به انتخاب خدا
خبر دهید: بشیری به نذیر می‌آید

کسی که به سختی سوهان، به سختی صخره
کسی که به نرمی موج حریر می‌آید

کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید

خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
خر دهید به یاران: غدیر می‌آید

به سالکان طریق شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر می‌آید

خبر دهید به یاران:‌دوباره از بیشه
صدای زنده یک شرزه شیر می‌آید

خم غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی
به آبیاری خاک کویر می‌آید

کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد
کسی دوباره سراغ فقیر می‌اید

کسی حماسه‌تر از این حماسه‌های سبک
کسی که مرگ به چشمش حقیر می‌آید

غدیر آمد و من خواب دیده‌ام دیشب
کسی سراغ من گوشه گیر می‌آید

کسی به کلبه شاعر، به کلبه درویش
به دیده بوسی عید غدیر می‌آید

شبیه چشمه کسی جاری و تبپنده، کسی

شبیه آینه روشن ضمیر می‌آید

علی (ع) همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر می‌آید

به سربلندی او هر که معترف نشود
به هر کجا که رود سر به زیر می‌آید

شبیه آیه قرآن نمی‌توان آورد
کجا شبیه به این مرد، گیر می‌آید؟

مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را؟
به این محله خبرها چه دیر می‌آید!

بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قیامت اسیر می‌آید

بیا که منکر مولا اگر چه پخته، ولی
هنوز از دهنش بوی شیر می‌آید

علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر می‌آید

 

 

 

  * مرتضی امیری اسفندقه

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:7 عصر نظر

من ولی مسلمینم / امپراتور زمینم

صاحب علم یقینم / حافظ ارکان دینم

یار جبریل امینم / من امیرالمؤمنینم

 

من وصی مصطفایم / من علی المرتضایم

چشمه جود و عطایم / شهسوار لافتایم

شیعه را حصن حصینم / من امیرالمؤمنینم

 

من امام مشرقینم /  راز دار عالمینم

فاتح بدر و حنینم / نکته آموز حسینم

من همانم من همینم / من امیرالمؤمنینم

 

کعبه دلها منم من / سر و مولا منم من

یاور طاها منم من / شوهر زهرا منم من

مصطفی را جانشینم / من امیرالمؤمنینم

 

خانه حق زادگاهم / ارش اعلا بارگاهم

لطف یزدان تکیه گاهم / من همان عالم پناهم

رفوف معراج زینم / من امیرالمؤمنینم

 

من رموز سرنوشتم / بذر عزت کار و کشتم

من گل باغ بهشتم / من گل آدم سرشتم

من چنانم من چنینم / من امیرالمؤمنینم

 

کعبه از من یافت عزت / عشق از من یافت قدرت

هرکه با من کرد بیعت / یافت عزت درقیامت

من نوای دل نشینم / من امیرالمؤمنینم

 

عالم از من گشته عالم / آدم از من گشته آدم

خاتم از من گشته خاتم / جان عیسی جان مریم

صد مسیح در آستینم / من امیرالمؤمنینم

شان من والاست والا / کار من بالاست بالا

عشق من طاهاست طاها / یار من زهراست زهرا

یار یار نازنینم / من امیرالمؤمنینم

 

من دلیل ممکناتم / من امیر کائناتم

چشمه آب حیاتم / باب کشتی نجام

ملک هستی را امینم / من امیرالمؤمنینم

 

دیر حق را پیر هستم / غزوه ها را شیر هستم

تیزی شمشیر هستم / شاه خیبر گیر هستم

کل هستی سر زمینم / من امیرالمؤمنینم

 

سروم آزاد هستم / دشمن بیداد هستم

بر نبی داماد هستم / ملجا خوش زاد هستم

اولینم آخرینم / من امیرالمؤمنینم

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:6 عصر نظر

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم

این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی

آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود

شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است

هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او

تقصیر من که نیست برابر نداشته است

شاعر :سید حمیدرضا برقعی

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:5 عصر نظر

دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد

دستور رسید از ته مجلس به تسلسل
پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و به تایید همان دست
دست همه قوم صمیمانه به هم خورد

«لبیک علی »قطره باران به زمین ریخت
«
لبیک علی  » نور و تن دانه به هم خورد

یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد
یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد

پس باده پرید از سر مستان و پس از آن
بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد

 

مهدی رحیمی

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:5 عصر نظر

قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست
که هست هستی ما از خم غدیر تو مست

در آن خجسته غدیر تو دید دشمن و دوست
که آفتاب برد آفتاب بر سر دست

نشان از گوهر آدم نداشت هر که نبود
به خمسرای ولایت خراب و باده پرست

به باغ خانه تو کوثری بهشتی بود
که بر ولای تو دل بسته بود صبح الست

در آن میانه که مستی کمال هستی بود
به دور سرمدی‌ات هر که مست شد پیوست

بساط دوزخیان زمین ز خشم تو سوخت
چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست

هنوز اشک تو بر گونه زمان جاری‌ست
ز بس که آه یتیمان، دل کریم تو خست

ز حجم غربت تو می‌گریست در خود چاه
از آن به چشمه چشمش همیشه آبی هست

هنوز کوفه کند مویه از غریبی تو
زمانه از غم تنهایی‌ات به گریه نشست

دمی که خون تو محراب مهر رنگین کرد
دل تمامی آیینه‌ها ز غصه شکست

 

* نصرالله مردانی

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:3 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/9/2 ساعت  10:2 عصر نظر

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir