سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

امام رضا (ع) می فرمایند :

آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص

 

شبی که دیده خود پر ستاره می کردم

برای غربت دل فکر چاره می کردم

به دانه های چو تبسیح اشک در دستم

برای آمدنت استخاره می کردم

نماز عاشقی من شکسته شد اما

سلام بر تو زدار العماره می کردم

من از محله آهنگران بی احساس

گذر نمودم ودل پر شراره می کردم

یکی سفارش تیر سه شعبه ای می داد

دعا برای سر شیر خواره می کردم

غریب تر زدلم روزگار چون می خواست

به کودکان غریبم اشاره می کردم

                                            

علی ناظمی

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  2:6 صبح نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  2:5 صبح نظر

 

کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم

مثل خورشید رفتار شب تار شدم

مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم

این هم از غربت من بود که ناچار شدم

من نمی خواسته ام مایه دلواپسیِ

معجر زینب کبری شوم؛انگار شدم

تا بدهکاری خود را به همه پس دادم

به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم

دیدم از مردم این شهر خریدار تری

علت این بود اگر یوسف بازار شدم

من در این خانه تو در خانه خولی تازه

با تو همسایه دیوار به دیوار شدم

کاش می شد  بنویسم کفنی برداری

کفنی نیست اگر،پیرهنی برداری

                                             علی اکبر لطیفیان

 





لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  2:4 صبح نظر

 

کوچه کوچه می روم  شاید کسی پیدا کنم

ای دریغ از خانه ای تا لحظه ای مأوا کنم

کوچه گردی من از شهر مدینه باب شد

دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم

گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست

با که یارب شکوه از این بی وفائیها کنم؟

می زنم بر قلب لشگر از یسار و از یمین

یا علی می گویم و با رزم خود غوغا کنم

قطع یازم ریشه هر چه علی نشناس را

من حسینی مذهبم از خصم کی پروا کنم

سنگها مهمان شناس و دسته نی ها شعله ور

در هجوم زخم ها یاد گل زهرا کنم

باغها را هرچه گشتم تیر بود و نیزه بود

آب هم در کار نیست افطار خود را وا کنم

 
بر لب و دندان شکستن نیز راضی نیستند

یاد اطفال عزیزت صبح و شام آوا کنم

از همان جایی که هستی جان زینب باز گرد

دلبرا رویی ندارم تا که سر بالا کنم

رحم کن بر دختر شیرین زبانت یا حسین

عقده ها دارد دلم باید تو را افشا کنم

کاش بودم شام و کوفه تا که هنگام ورود

جسم خود را فرش راه زینب کبری کنم

تیر کوفی چشم سقا را نشانه رفته است

خون بگریم خویش را همرنگ با سقا کنم

احسان محسنی فر

 

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  2:2 صبح نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  2:1 صبح نظر

 

چون میسر نشود فرصت دیار شما

ما که رفتیم خداوند نگهدار شما

نامتان روی علم بود و زدستم افتاد

کاش بردارش از خاک علمدار شما

جرم عشق است که یاد چنین بسته مرا

او ندانست که مائیم گرفتار شما

خسته بودم اگرم دست به دیواری رفت

ورنه تکیه نکنم جز سر دیوار شما

دیده پنجره بسته است به دیدار بهار

دام پاییز کمین کرده به گلزار شما

باد هم از نفس افتاده و یاری نکند

شرح حالی دهد از پیک سر دار شما

جان آقا نکند تشنه بیایی اینجا

آب هم نیست در این شهر طرفدار شما

پشت هر بام کمین کرده کسی منتظر است

سنگها دیده به راهند به دیدار شما

آخرین جمله دلداده تان خواهشی است

باز گردید خداوند نگهدار شما

محمد عظیمی

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  1:57 صبح نظر

 

تو اول شهید از تبار خلیلی
تو مولای ما مسلم ابن عقیلی
تو پیش از شهیدان، شهید حسینی
مراد خلایق، مرید حسینی
بزرگی ز خاک تو عزت گرفته
شهادت ز خون تو زینت گرفته
کرامت به پای تو صورت کشیده
امامت وجود تو را برگزیده
امام زمان، زائر تربت تو
همه کوچه‌ها شاهد غربت تو
سر نیزه‌ها مرهم زخم‌هایت
دل سنگ‌ها آب گشته برایت
الا چشم عرش خدا، جایگاهت
زنی داده در شهر کوفه پناهت
تنت پاره پاره، جبینت شکسته
دهانت پر از خون و دست تو بسته
بر آن پیکر رفته از تاب گریم
به دندان افتاده در آب گریم
تو در کوفه مهمانِ بهتر ز جانی
چرا زخمیِ تیغ و تیر و سنانی؟
چرا با تو دیگر زنان می‌ستیزند؟
چه‌کردی که آتش به فرقت بریزند؟
همه کوچه‌ها را به روی تو بستند
چرا فرق و پیشانی‌ات را شکستند؟
گرفتم تنت را به هر کوچه بردند
به بازار قصاب‌ها از چه بردند؟
که دیده است یک پیکر پاره پاره-
که آویزد آن را عدو بر قناره؟
شهید تماشاییِ بام کوفه
دلت تنگ‌تر گشته از شامِ کوفه
همه کوفیان عید قربان گرفتند
تو را سر ز تن، کام عطشان گرفتند
تن غرقه خون تو قربانی تو
عزادار تو طفل زندانی تو
خورَد آب، توحید از خون پاکت
سلام خدا بر تن چاک‌چاکت

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  1:54 صبح نظر




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  1:52 صبح نظر

 

بر سر دارم و از سوز غمت می سوزم 

تا بیایی به رهت دیده خود می دوزم

 از سر دار به لبهای پر از خون و درد

زیر لب ناله زدم عزیز زهرا (س) برگرد

مسلمت همنفسی غیر غم ودرد نداشت

به خدا کوفه به جز طوعه دگر مرد نداشت

ز سر صدق کسی الفتی ابراز نکرد 

هرچه گشتم احدی در به رویم باز نکرد

آمدند و همه بر دامن من چنگ زدند

شام همانها زسر بام به من سنگ زدند

به سر راهم و بر بام کمین بنشستند

سر سردار تو از سنگ جفا بشکستند

 بین این قوم کسی حرمت من پاس نداشت

آنکه بشکست سرم ذره ای احساس نداشت

منکه پیوسته چنین ناله بر لب دارم

ترس از روز ورود تو و زینب(س) دارم

ترسم آنست که بر پای گلت خار افتد

گـذر قافــله ات بـر سـر بازار افـــتد

                                                                         

مجید رجبی

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  1:46 صبح نظر

 

این خلق نابکار به ما پشت پا زدند

در ابتدای راه، حقیرانه جا زدند

ما را به چند کیسه ی درهم فروختند

مولا میا به کوفه،که قید تو را زدند

از پشت بام بر سر این پیک نامه بر

با خنده سنگ های زمخت جفا زدند

هرسنگشان دقیق به لب می خورد حسین

از آن هزار سنگ،یکی را خطا زدند!؟

آن هم که خورد گوشه ی پیشانیم،ولی

با قصد امتحان به جبین شما زدند

تا روی میخ جلوه نمایی کند سرم

از خون به گیسوان سپیدم حنا زدند

افتادم از بلندی و غضروف های من

با لحن جانگداز، شما را صدا زدند

اما سه هفته بعد شنیدم ز روی دار

طبل شروع غائله ی کربلا زدند

                                                                                 وحید قاسمی

 

 




لینک مطلب
 توسط مصطفی محمدزاده در سه شنبه 89/8/25 ساعت  1:42 صبح نظر

<      1   2   3   4   5   >>   >

تمام حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن می باشد.
Copyright © 2008 - 2010 All Right Reserved , www.behesht8.ir