»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
خوش آن دل کز ازل دارد ولاى حضرت هادى
خوش آن سر کو بساید رخ به پاى حضرت هادى
دلا گر رستگارى خواهى ازحول صف محشر
نما از حق طلب ظلّ لواى حضرت هادى
بجو از حق ولایش را همى جود و عطایش را
صفاده گنج دل را از صفاى حضرت هادى
ببر نام گرامیش که باشد حل هر مشکل
بکوب از جان در دولتسراى حضرت هادى
به هر دردى دوا نامش که در بازار حق عامش
شفا بخش امم دارالشفاى حضرت هادى
نبى اصل و على اسمى که جان عالمش قربان
که شد ایجاد دو عالم براى حضرت هادى
على بن محمد هادى دین حجت عاشر
که عاجز نطق قاصر در ثناى حضرت هادى
چگونه مدح شاهى را توان گفتن که مداحش
بود همواره در قرآن خداى حضرت هادى
عبادت را بود شرح قبولى دوستى او
قبول افتد اگر باشد رضاى حضرت هادى
بود جشن جنان محض و بغضش آتش نیران
بود غلمان غلام آشناى حضرت هادى
غلامرضا آذر مشهدى
لینک مطلب
دمی که بی توبمانم چرا نفس بزنم
اگرکه دم نـزنم ازتو ، ازچـه کس بزنم
رهامکن تومرا لحظه ای،خــدانکند
اسیرغیـرشـوم یـا ، دم ازهـوس بزنم
اگـرکه بـاغ دلم راگنــاه آفت زد
به لطف ومرحمتت دست برحرَس بزنم
توان ببخش مرا، جـای گوهرمهرت
تمام گنج جهـان گـررسیــد پس بزنم
نیـازمنـد توام ای گل همیشه بهـار
مبـاد روی نیــازی به خـاروخس بزنم
مرا به گلشن سبزبهشت ره دادند
کجــارواست که بالی به هرقفس بزنم
برای آن که بـداد دلم رسی امروز
سزاست دست به دامان دادرس بزنم
تمام آرزویم این بودکه دردم مرگ
تورا ببینـم و آن دم نفس نفس بـزنم
بخوان «وفائی»غمــدیده رابه سامرا
که درحریم توفریاد چون جرس بزنم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
لینک مطلب
گرفته جان نفسم در ثناى حضرت هادى
دُر سخن بفشانم به پاى حضرت هادى
نداشت طوطى جانم هنوز لانه به جسمم
که بود مرغ دلم آشناى حضرت هادى
صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا
صفاست در حرم با صفاى حضرت هادى
مقربان الهى فرشتگان بهشتى
کشند منت لطف و عطاى حضرت هادى
ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم
شود زیارت صحن و سراى حضرت هادى
درندگان زمین التجا برند به سویش
پرندگان هوا در هواى حضرت هادى
اگر به سامره ام اوفتد گذر سرو جان را
کنم نثار به گنبد نماى حضرت هادى
دلم که درد گناهش به احتضار کشانده
پناه برده به دارالشفاى حضرت هادى
مرا چه قدر که گردم گداى خاک نشینش
که هست خازن جنت گداى حضرت هادى
دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوت
ملاحت سخن دلرباى حضرت هادى
به خاک عطر بهشتى پراکند اگر آید
نسیمى از طرف سامراى حضرت هادى
به عمر دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظه اى که کنم جان فداى حضرت هادى
به تیرگى نبرى روى و راه خود نکنى گم
هدایت است به ظل لواى حضرت هادى
بخوان زیارت پر فیض جامعه که برى پى
به ارزش سخن دلرباى حضرت هادى
مرا رضایت ابن الرضا خوش است که دانم
بود رضاى خدا در رضایت حضرت هادى
شاعر:سازگار
لینک مطلب
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو
خورشید کسب فیض کند از ضیاى تو
اى خاص و عام از کرمت برده صبح و شام
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو
اى جبرییل میر ملک پیک انبیاء
خدمتگذار بر در دولتسراى تو
اى عاشر الائمه على النقى که هست
چشم امید خلق به مهر و وفاى تو
اى پور پاک معنى جود وکرم جواد
حاتم هزار بار خجل از ثناى تو
اى مظهر جلال و جمال خداى فرد
شد طوطیاى چشم ملک خاک پاى تو
در هر دو کون خرم و شاد است و رستگار
در دل هر آنکه داشت فروغ ولاى تو
خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن
در دهر هر که زیست به تحت لواى تو
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى
جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو
زد طعنه بر بهشت برین هر کسى که دید
آن گنبد منور و صحن وسراى تو
اى هادى هدایت دین مبین حق
اى آنکه مدح خوان تو باشد خداى تو
(علامه) با بضاعت فکرش کجا سزد
انشا کند چکامه مدح و ثناى تو
علامه مازندرانى
لینک مطلب
آشنا با نام تو جمله اهل یقین
هر کس شد مست تو از شراب دست تو
شد به پا از هست تو، آسمانها و زمین
ما نبودیم و غمت در دل ما جا گرفت
عاشقى معنا گرفت، چون به یادت شد قرین
هر که دیده طلعتت مانده مات و حیرتت
دل کشیده منتت تا شود با تو عجین
جان فداى جان تو، یک جهان خواهان تو
ریزه خوار خوان تو، انبیاء و مرسلین
هادى دلها تویى، دلبر زهرا تویى
قبله گاه ما تویى اى بهشت دلنشین
مصحف جامعه ات شرحى از ولایتت
دین ما محبتت تا به روز آخرین
شهاب
لینک مطلب
امشب اگر مرغ دلم نواى خوشتر آورد
به سامرا پر کشد و خبر ز دلبر آورد
مژده اى از شکفتن گلى معطر آورد
مادر او ز خرمى دست دعا برآورد
دعا کند ز جان و دل ز بهر نور دیده اش
به وجد و شادمانى از مقدم نو رسیده اش
مرا به جان و دل بود شور و نواى سامرا
مدام بر سرم بود حال و هواى سامرا
عمر اگر طلب کنم هست براى سامرا
مگر که قسمتم شود صحن وسراى سامرا
من از ازل شیفته و محو امام هادیم
اوست به سیر قرب حق به صبح و شام هادیم
اى که بشد ماسوا ریزه خور عطاى تو
باب نجات دوستان دست گره گشاى تو
کنند خیل انبیا مدح تو و ثناى تو
حصن امام من بود مهر تو و ولاى تو
خلق جهان از نیاز نشسته اند بر درت
توئى امام هادى و فاطمه است مادرت
تو با نگاه رأفت دل ز همه ربوده اى
راه بهشت را به ما ز مرحمت نموده اى
باب عنایت و کرم به روى ما گشوده اى
گرد ملال و رنج را ز جان ما زدوده اى
به حقِ حق که قلبها شده است جایگاه تو
خیر و سعادت بشر بسته به یک نگاه تو
نمانده مهلتى دگر ز عمر این سفر مرا
کسى نه آگه از دلم به غیر دادگر مرا
به غیر وصل کوى او چه حاجتى دگر مرا
فراق و هجر مهدى اش نموده خونجگر مرا
خدا کند حکومت جهانى اش بپا شود
مگر بدست او (رضا) دشمن دین فنا شود
لینک مطلب
السلام علیک یا علی ابن محمد یا امام هادی
دلا در خانه ابن الرضا ابن الرضا را بین
چراغ و چشم زهرا و علی مرتضی را بین
ز انوار رخ ابن الرضا روشن فضا را بین
فروغی دل نشین و دلربا و جانفزا را بین
عروس حضرت زهرا بهار شادی آورده
برای شیعیان امشب امام هادی آورده
دو چشم دل زهم بگشا که حسن دادگر بینی
در ابنا بشر آیینه خیر البشر بینی
در آغوش جواد ابن الرضا قرص قمر بینی
بیا تا نخل سرسبز ولایت را ثمر بینی
دوباره شیعه را از نور حق دل منجلی آمد
که از سوم محمد در جهان چهارم علی آمد
فروغ حسن غیب ذات حق سبحانه پیدا شد
یگانه لاله ریحانه را ریحانه پیدا شد
همه گیرید جان بر کف رخ جانانه پیدا شد
به گرد شمع رویش یک جهان پروانه پیدا شد
زمین در سینه خورشید خداوندت مبارک باد
جواد ابن الرضا میلاد فرزندت مبارک باد
لینک مطلب
امشب جهان از خرمى مانند رضوان مى شود
نور خدا در طور جان امشب فروزان مى شود
از آسمان مکرمت تابنده گردد اخترى
روشنگر دنیا و دین ز آن روى تابان مى شود
امشب زمین و آسمان در عشرت و ساغر زنان
چون ساقى کوثر على خشنود و خندان مى شود
از بوستان معرفت سر مى زند زیبا گلى
کاین عالم خاکى از آن همچون گلستان مى شود
نورى به عالم جلوه گر گرددبه هنگام سحر
روشن زمین و آسمان زآن نور رخشان مى شود
سر چشمه فیض خدا نور دو چشم مصطفى
سر حلقه اهل ولا محبوب جانان مى شود
خورشید برج ارتضا آن یادگارى از رضا
ابن الرضا امشب پدر از لطف یزدان مى شود
در زهد و دانش مصطفى در زور و بازو مرتضى
حلمش چو حلم مجتبى در ملک امکان میشود
بر فاطمه نور دو عین آزاده مانند حسین
احیاگر احکام دین پیدا و پنهان مى شود
عابد، بسان عابدین چون باقر علم الیقین
در دانش و علم و خرد مشهور دوران مى شود
صادق بود در راستى هم جعفر و موساستى
مدهوش در سیناى او موسى عمران مى شود
پور امام هفتمین کز بعد او روى زمین
هم رهبر و هم رهنما بر نوع انسان میشود
فرزند دلبند تقى او را لقب آمد نقى
هم زاهد و هم متقى هم رکن ایمان مى شود
هر کس ندارد در جهان مهر و تولایش به دل
کى طاعت صد ساله اش مقبول یزدان مى شود
آن بهترین خلق خدا آخر در این دار فنا
مسموم زهر اشقیا در راه قرآن مى شود
خسرو نژاد
لینک مطلب
ساقى امشب بسته با پیمانه پیمانى دگر
سفره رنگین کرده بهر تازه مهمانى دگر
باغبان را گو به پا شد بذر شادى در زمین
تا ببارد ابر رحمت باز بارانى دگر
باید آدم در جنان امشب گل افشانى کند
تا به تخت گل نشیند جان جانانى دگر
شهر یثرب سینه ى سینا شده کز لطف حق
زد قدم در این جهان موسى بن عمرانى دگر
بر جواد ابن الرضا حق داده از دریاى جود
گوهر ارزنده و دُرّ درخشانى دگر
خیزران باید زند گلبوسه بر روى عروس
کز شرف آورده بهر دین نگهبانى دگر
فاطمه در باغ جنت بزم شادى چیده است
چون که دیده نهمین گل را به دامانى دگر
خاتم پیغمبران تبریک گوید بر على
چون على را آمده ماه فروزانى دگر
لینک مطلب